برای مشاهده این مقالات بر روی آنها کلیک کنید
Welcome to "Spirituality" pages...g6....به صفحات"معنویات" خوش آمديد
In the name of GOD, the most compassionate, the most merciful.

Read in the name of your Lord who creats.

bismilla
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
بنام ایزد رحمتگر مهربان

بخوان بنام پروردگارت ، آنکه بیافریند

فارسی
Prhomenext
English click
زیباترین نامهای خدا

بخش نخست

click click click click click click click click click click click click click click click click


بخش دوم

(under construction)

click click click click click click click click click click click click click click click click






خدائ(ایزد)ی که حضرت محمد(ص)در کتاب آسمانیش قرآن بما معرفی میکند گرچه ذاتش غیرقابل درک و تصور است "لیس کمثله شیئ"

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شــبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

ولی نامها و اعمال نیکویش (که بنام اسماءالحسنی معروف است) برای ما کاملا آشنااست و حقا که چه نیکواست . قرآن بما میآموزد که بازگشت همه بسوی خدااست و برای نزدیکتر شدن بوی (قربة الی الله) باید همه کوشش (جهاد) ما متصف کردن هرچه بیشتر خود به اسماء الهی باشد . (قرآن سوره ۷ آیه ۱۸۰: وَلِلّٰهِ الۡاَسۡمَآءُ الۡحُسۡنٰى فَادۡعُوۡهُ بِهَا) : - "زیباترین نامها برای خداست، با آنها اورا بخوانید." گرچه در قرآن برای خدا نامهای زیبای فراوانی ذکر گردیده و اشاره ای بشماره 99 نشده ولی بنا برحدیثی پیامبر بر شماره 99 تأکید کرده اند!؟ ما در اینجا بچند نام از نامهای بسیار زیبای خدا توجه خواهیم کرد :

۲،۱- الرَّحۡمٰنِ الرَّحِيۡمِۙ

این دونام (و مشتقات آن) پس از الله (2698 بار) و رب (980 بار) بیشتر از نامهای دیگر در قرآن ذکر شده (563 بار) و هر مسلمانی ده ها بار در نمازهای پنجگانه آنها را بر زبان میآورد که همه اهمیت زیاد آنهارا میرساند .در آیه 17:110 قرآن "بگو : خدا را بنام الله یا بنام رحمن بهرکدام بخوانید ، نامهای نیکو همه ازوست ...." رحمن در کنار الله نشسته و دعا کردن را با هر دو نام جایز شمرده .رحمان و رحیم هردو از یک ریشه ر-ح - م مشتق گردیده که دارای معانی مهربانی ، دلسوزی ، نازکدلی ، ملایمت ، عشق ، التفات ، نیکویی و رحمت است . واژه دیکری که از این ریشه است رحم (مادر) است که آفرینش ، پرورش ، مواظبت و محافظت جنین را عهده دار است و چه زیبایند ایندو نام که خداوند را چون مادری مهربان بخاطر بیاورند.
رحمان بر وزن فعلان و رحیم بروزن فعیل است و در علم تصریف زبان عربی، مقررشده که صفات بر وزن فعلان گستردگی و شمول را میرسانند و صفات بر وزن فعیل بر ثبوت ، تکرار ، تجدید و ادامه تکیه میکنند ولذا رحمان را گویای رحمت گسترده الهی برای همه مخلوقات (و از جمله انسان چه خداپرست و چه خدا نشناس) میدانیم و در فارسی به "بخشنده" یا "هستی بخش" ترجمه میشود ولی رحیم رحمت خاصه خدا برای نیکان است و به "مهربان" برگردانده میشود . در قرآن رحمان تنها برای خداو رب بکار رفته و لی رحیم را میتوان برای افراد مهربان هم بکار برد.

جهانشناسی - برداشتی از قرآن :ا

Q 29:19 " اولم یروا کیف یبدی الله الخلق ثم یعیده ان ذالک علی الله یسیر": آیا نمیبینی چگونه خدا آفرینش را آغاز مینماید و سپس بازمیآفریند؟ همانا اینکار برای خدا آسان است. Q 59:24 "هو الله الخالق الباریِ المصور له الاسماء الحسنی" : او خدایی که آفریننده، بهم پیوند دهنده و بتصویر کشنده است ، برای اوست نامهای نیکو .
علاوه بر دو نام بالا نامهای شماره 11(الخالق=آفریننده) ، 12(البارِي از واژه پارسی گرفته شده و منظور بافتن (مانند بوریا) و نیز تراشکاری است. باريتعالی هم بهمچنین)، 13(المصور= نگارنده) ، 58(المبدي= آغازکننده) ، 95(البدیع = نوآوری) و نیز رب = پروردگار (که جزء 99 نام نیست ) ، چگونگی جهان هستی را برایمان روشن میکند .
Q2:117 - "....بدیع السماوات والارض و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون" : پدید آورنده آسمانها و زمین . پس چون بر امری اراده نماید همانا بدو گوید "باش" و"هست" میشود .
55:1,2,3,4 _" الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان، علمه البیان"
بفارسی : خدای رحمتگر، "قرآن" را آموزش داد(و میدهد)، انسان را بیافرید(و میآفریند)، به او "بیان" را بیاموخت(و میآموزد) . در ترجمه ها و تفاسیر عموما "قرآن" را در اینجا همان قرآن =کتاب وحی میدانند در حلیکه آموزش قرآن پیش از آفرینش انسان و آموزش بیان به او بنظر مناسب نمیآید . اگر معنای ریشه ای کلمه قرآن "قرأ"را که "بهم پیوستن" است در نظر بگیریم شاید منظور روشن شود . در زبان عربی بهم پیوستن قطرات آب در یک گودال و جمع شدن عده ای در یک محل (قریه) را هم قرأ مینامند و خواندن هم از آنرو "قرأ" است که از بهم پیوستن حروف و کلمات حاصل میشود .
در آیة فوق هم تعلیم قرآن میتواند بمعنی "آموزش بهم پیوستن" باشد . پس از "بینگ بنگ" که با اراده خدای رحمان جهان ماده از "نیست" ، "هست" شد ( البدیع ، المبدي ، الباري) . ابتدا همه انرژی بود و همه گرما سپس بتدریج از گرما کاسته شد و انرژی بصورت نخستین ذرات ماده (ساب اتمیک پارتیکلز) درآمد . از بهم پیوستن این ذرات نخست اتمی با وزن اتمی یک (هیدرژن) و بعد با وزن اتمی دو (هیلیوم) و بعدا اتمهای سنگین تر بوجود آمدند که همگی بصورت "گاز" بودند وبعد که بازهم سردتر شد و اتمها بهم پیوستند وملکولها را تشکیل دادند بصورت مایعات و جامدات هم در آمدند(المصور). رب العالمین با رحمت فراگیرو گسترده اش (رحمان) تصاویر دیگری (تکامل)را میخواست : ملکولهای درشت بهم پیوسته ناگهان جان (روح) گرفتند ! و به متابولیسم و همانند خود ساختن (تولید مثل ) پرداختند - نخست تک یاخته ایها و سپس از بهم پیوستن آنها چندیاخته ایها - گیاهان که "رب" نور خورشید را رزق آنها قرار داد تا با نیروی آن رشد و تکثیرکنند و بعد جانوران که برخی از مصرف گیاهان نیرو میگیرند (حیوانات گیاهخوار) و برخی همدیگر را میخورند (حیوانات گوشتخوار). انسان از بهم پیوستن بیش از 300 تریلیون یاخته "آفرینش" یافت و پس از تکامل سلسله اعصاب مرکزیش قادر به "بیان" گردید .
رب العالمین "رحیم" برآن بود که انسان را جانشین(خلیفه) خدا بر روی زمین نماید ولذا پس از رشد کافی سیستم اعصاب وی پاره ای از "روح" خودرا بر او دمید تا از حیوانات متمایز گردد ، توانایی اختیارخویهای خدای گونه پیدا کند و کارهای خدای گونه انجام دهد. "بهم پیوستن " انسانها نخست بصورت کانون خانواده و سپس ایجاد "قریه" و شهرو کشور، همچنان ادامه دارد و میرود که به جهانی شدن بیانجامد.

همه این تکامل خیره کننده را داروین و همراهان با تئوری انتخاب اصلح ساده انگارانه توصیف میکنند ولی قرآن همه را نتیجه ربوبیت و رحمانیت خدا و از نیروی خلاقه "بهم پیوستن" و هماهنگی میداند . نیرویی که در گیاهان روح گیاهی ، در جانوران روح حیوانی و در انسان روح انسانی نامیده میشود و همگی جزیی از روح کل (جانان) هستند . دانش نوین در باره روح ساکت است ولی قرآن بطور موجز بدان اشاره میکند : Q17:85- "و یسلونک عن الروح قل الروح من امر ربی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا" - :از تو از "روح" میپرسند بگو از کار پروردگار منست و از دانش بشما مقدار کمی داده شده . از این آیه میشود چنین فهمید که ربوبیت حقتعالی برای تکامل همه موجودات و از جمله انسان بسته به این پدیده(روح) است . بگفته قرآن جنین انسان پس از تکمیل دستگاههای مختلف و بویژه سلسله اعصاب مرکزی , {و دارا شدن گیرنده هایی(receptors) در سلولهای عصبی لب پر-فرنتال کرتکس مغز -دومین تریمیستر حاملگی} پذیرای انوار ربوبیت میگردد . روح همراه با تن و ضمیر دل، بنام "نفس" ، "خود" ، "خویشتن" یا... نامیده میشود . از این پس انسان تحت تأثیر سه عامل رشد میکند.

:عوامل رشد انسان

1- ساختار ژنتیکی که فرد از پدرومادر به ارٍث میبرد و بسیاری از خصوصیات جسمی - روانی - اخلاقی او نتیجه این ساختار است . پس از تکمیل سلسله اعصاب مرکزی (در دومین تریمستر زندگی داخل رحمی) عوامل دوم و سوم اهمیت بیشتری یافته و ساختار ژنتیکی فرد را هم تغییر میدهند(اپی ژنتیکس) .

2- دریافتهای محیطی که توسط حواس پنجگانه بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه گردآوری و از طریق اعصاب محیطی به سلسله اعصاب مرکزی منتقل میشود . این دریافتها پس از تولد و بویژه در یکی دوسه سال اول کودکی رل مهمی را در رشد فرد بعهده دارند و ذهن ، طرز تفکر ، تصور و برداشت شخص را فرم میدهند ( نفس اماره ، من ، اگو) .

3- روح انسانی - این رحمت خاص الهی که پس از تکمیل سلسله اعصاب مرکزی بجنین دمیده میشود (Q 32:9)در همه انسانها هست ولی افکار منفی نفس اماره (اگو) و همچنین بار ژنتیکی فرد میتواند جلو گسترش این نعمت خدادادی را بگیرد و لذا تنها افراد نیک اندیش و نیکوکارند که از این پدیده شگرف الهی بهره مند میشوند وگفته میشود که این رحمت مخصوص نیکان است . روح انسانی با مکانیسمهای گوناگونی ما را براه رشد و تعالی سوق میدهد:
الف- بما خود آگاهی میدهد بطوریکه در بیداری از احوال خود و کارکرد ذهن آگاهمان آگاهیم .
ب- بما امکان تشخیص (افتراق) خوب و بد را میدهد ، بدین ترتیب که افکار ، تصورات و برداشتهای مثبت ذهن و انرژی حاصله از آن با انرژی مثبت روح هماهنگ بوده باعث ترشح نورو-پپتیدهایی در مغز میشود که با هماهنگ کردن اعمال فیزیولژیک سلولهای بدن احساس خوشی و آرامش ، خرسندی و رضایت و بالاخره عشق و محبت بما روی میدهد . گرچه نیروی مثبت روح همواره و برای همه در جریان است ولی اگر ذهن بدلیل دریافتهای محیطی و ساختار ژنتیکی گرفتار تفکرات و تصورات منفی باشد کارکرد مثبت روح تقلیل یافته در نتیجه نورو-پپتیدهای متفاوتی ترشح میشوند که کار سلولهای مختلف را مختل نموده سبب ظهور احساسات منفی چون ترس و دلواپسی ، غم و اندوه ، خشم و پرخاش ، عدم اعتماد بنفس و .... میگردد . خودآگاهی انسان با توجه بهمین احساسات و هیجانات مثبت و منفی است که کارکرد مثبت یا منفی ذهن را بما مینمایاند .
ج- آزادی انتخاب (اختیار) ، تصمیم و اراده . پس از تشخیص بد و خوب فرد میتواند یکی یا دیگری را انتخاب کند و به اراده خود تصمیم بگیرد که یکی را بجای دیگری بنشاند ، زیرا ذهن انسان در آن واحد فقط میتواند به یک فکر و تصور مشغول باشد . البته ذهن آگاه تنها 5-10% کل ذهن را شامل میشود و 90% دیگر ذهن ناآگاه است ولذا فقط با تکرار، پایداری ، باور استوار ودریافتهای درست (دستورات اخلاقی) است که میشود آدمی نیکوکار و خوشبخت شد ویا برعکس با تنبلی و سهل انگاری اجازه بروز و ادامه افکار و تصورات منفی (وسوسه های شیطانی) راداد وفردی گمراه و بدبخت گردید . چنانکه قرآن میفرماید : Q 4:79 "ما اصابک من حسنة فمن الله وما اصابک من سییة فمن نفسک و...." -: ( آنچه از خوبی بتو میرسد از خدااست و هرچه از بدی بتو میرسد از خود توست و .......) .
د- تفکرات ، تصورات و برداشتهای انسان نه تنها تغییرات فیزیولژیک بدنرا باعث میشوند بلکه در صورت استمرار و بتدریج میتوانند حتی ساختار ژنتیکی فرد را دگرگون کنند . . تجربه زندگی هرکس نه تنها از طریق تولید مثل بفرزندان منتقل میشود بلکه از طریق ارتباطات روحی بر اعضای دیگر جامعه انسانی و حتی بر وجدان جهانی (روح کل) تأثیر میگزارد .
ه - آفرینندگی - ذهن انسان قادر است موضوعاتی را که برایش اتفاق نیفتاده نیز به تصور در آورد و بدان بیندیشد! این افکار و تصورات هرگاه استمرار یافته بصورت باور درآیند میتوان انتظار داشت که جامه عمل بپوشند . بدیهی است که افکار منفی محصولی جز تجربه تلخ زندگی نخواهند داشت و افکار و تصورات مثبت است که بکمک روح باعث عمل صالح و زندگی ملکوتی میشود . اینست قدرت ربوبیت حقتعالی که نسل انسانی را بسوی رشد و تکامل رهبری نموده و مینماید و اینست معنی جانشین خدا شدن انسان بر روی زمین. خدای مهربان همه وسایل بهروزی ، وجد و شادمانی ، آرامش و امنیت و رشد و کمال را در اختیار ما گذاشته ، رسوبات ژنتیکی و عادات بد حاصله از تربیت خانوادگی و اجتماعی است که مانع نیل به این هدف میشود . بیاییم با توجه بدستورات اخلاقی پیامبران خدا و با اراده ای پولادین افکار منفی (وسوسه های شیطانی) را از خود رانده اجازه دهیم تا روح انسانی ما با توانی هرچه بیشتر بهترین آفرینش های فرهنگی ، علمی ، هنری و ادبی را بوجود آورد.
گفتنی است که ظاهرا برخی افراد با تمرکز ذهن ، فکر و تصور خود قادرند از طریق روح خود با روح کل (و روح دیگران) ارتباط برقرار کرده به آگاهیهای غیر عادی ، اکتشافات و آفرینشهای هنری ، ادبی و علمی مهمی نایل شوند . این پدیده معمولا باعث وجد و شور و شعف فراوان شخص ویا واهمه و خلصه و از خود بیخودشدن وی میگردد .

بیاییم! با دعا و تمرکز بر "رحمان و رحیم" درخواست عشق و مهربانی، و محبت و دوستی برای خود، نزدیکان خود، همه آدمیان و همه آفرینش از پروردگار منان بنماییم که میفرماید: "ادعونی استجب لکم"ا

۳ - ۱۰ :الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر، سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ


۳ - الْمَلِكُ
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
. بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش . منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
62:1 - يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
بفارسی: هرآنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میکنند خداییکه پادشاه، پاک ومنزه، بسیار با عزت و حکیم است
23:116 - فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ
بفارسی: پس بلند مرتبه است خدا، پادشاه برحق، خدایی جز او نیست، او پروردگار و گرداننده عرش کریم است
54:55 - فی مقعد صدق، عند مَلِیكِ مقتدر
بفارسی: در جایگاهی راست، نزد شاهنشاهی با اقتدار
1:4 - مَلِكِ یوم الدین
بفارسی : پادشاه و دارنده روز جزا
114:2 - مَلِكِ النَّاسِ
بفارسی : پادشاه مردم

الْمَلِكُ به فارسی پادشاه معنی میشود و کسی است که دارایی کشوری(مالکیت مملکتی) در ید تصرف اوست و مردم فرمانبردار اویند . بدیهی است که پادشاهی خداوند، همه هستی (و نیستی) را در برمیگیرد و دارای هیچگونه محدودیتی نیست . مَلِكِ یا مالک جهان به انسان اختیار عطا فرموده تا با اراده خود و از طریق روح و نفس خویشتن، بیش از 300 تریلیون سلول زنده بدن را تملک، مدیریت و هماهنگ کند و مالک وجود خود باشد . این همان نیروی "تقوی" است که چون ترمزی میتواند جلو اندیشه بد(شیطان)را بگیرد و نگزارد که هماهنگی میان سلولها بهمریخته شود و درنتیجه احساسات منفی چون ترس، دلواپسی، ناامیدی، خشم ، پرخاش ، جنگ و ...(جهنم) پدید آید . همانطور که دربالا گفته شد افکار وتصورات مثبت، و تمرکز برآنها به نفس و روح اجازه میدهد که پذیرای انوار ربوبی شوند، انوار و انرژیی که همه رحمت است وهمه باعث شکوفایی، خشنودی ورستگاری

بکوشیم! اندکی از ملکوت خدا را در نفس و روحمان زنده کنیم و با نیروی تقوی، اراده و اختیار سرنوشت نیکویی برای خود در این نشئه و نشئه دیگر رقم بزنیم . که میفرماید : "ان اکرمکم عندالله اتقاکم"ا

۴ - الْقُدُّوسُ
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
62:1 - يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
بفارسی: هرآنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میکنند خداییکه پادشاه، پاک ومنزه، بسیار با عزت و حکیم است
الْقُدُّوسُ ، بفارسی بسیارپاک و منزه از هر عیب ونقص معنی میدهد. ذات او، صفات و اعمال او، اسماء و کلمات او همه مقدس و پاک از هرکاستیی است. ما احسن مخلوقات، گرچه میکوشیم خود را با آگاهی از نامهای نیکوی خداوند و پیروی از آنها بوی نزدیک نماییم ولی هیچگاه از عیب و نقص خالی نخواهیم بود و تنها خداوند است که بایسته و شایسته تقدیس است.

۵ - الْسلام ،
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
الْسلام ، بمعنای درود و آشتی است. . تجلی این نام در انسان باعث صلح جویی و آشتی پذیری میشود و خویهای حیوانی درندگی و پرخاشگری، برتری جویی و ستمکاری را میپوشاند.

۶ - الْمؤمن
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
الْمؤمن ، آرامش بخش و تأمین کننده امنیت. اوست که تاباننده نور ایمان بمااست. آفرینش انسان بگونه ایست که هرگاه ایمان بخدا را بپذیرد و باور کند که با توانمندیهای مغز قدامی و بکمک روح میتواند بر ذهن و نفس خود مسلط شده فعالیت آنها را هماهنگ نماید، آرامش ضمیر و احساس امنیت حاصل میگردد.

۷ - الْمهیمن
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
الْمهیمن ، که در زبان عربی بمعانی مختلفی آمده است از جمله: حافظ و نگهبان، شهید و گواه، امین و مؤتمنی که حق کسی را ضایع نمیکند، با هیمنه و باشکوه و ... . . او پشتيبان و نگهبان است. او كسى است كه مراقب عروج و رشد خلق خود می باشد وآنها را به سوى جايگاهى كه برايشان مقدّر شده رهبرى می كند، هيچ چيز حتى لحظه اى از توجّه او بيرون نمی رود. انسان می تواند بازتاب تجلى نور "مهيمن" را درخود، ازطريق هوشيارى و آگاهى به خود و با مواظبت ارادى اعمال خود، كلمات خود، افكار خود و احساسات خود و با سعى در كنترل آنها، درک کند. این صفت علاوه بر خداوند برقرآن در برابر کتب آسمانی دیگر نیز اطلاق شده

۸ - العزیز
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
العزیز ، در زبان فارسی کنونی عزیز را بیشتر بمعنای دوست و دوست داشتنی بکار میبریم ولی در زبان عرب بمعنای با عزت، ابرقدرت، همیشه پیروز و چیره، سرافراز و ارجمند بکار میرود و این صفات در حد کمالش مختص ذات باریتعالی است. او پیروزی است که هیچ نیرویی توان چیرگی بر وی را ندارد و ارجمندی است که زبان از وصفش قاصر است. تجلی "عزیز" در انسان همان تواناییهای مغز قدامی مانند خواست و اراده، توجه و تمرکز فکر، و اختیار و انتخاب بهتراست که او را بر نفس خود و بر موجودات دیگر چیره و پیروز میگرداند. هرچه این تواناییها را بیشتر تقویت کنیم بیشتر بر دشواریها و دشمنان پیروز میشویم.

۹- الْجَبَّارُ
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
الْجَبَّارُ
مقوله "جبر و اختیار" در میان دانشمندان بسیار مورد بحث و تحقیق قرارگرفته. مثلا مولوی شاعر و عارف گرانمایه ایران : چنین سروده است
درک وجدانی به جای حس بود....هر دو در یک جدول ای عم می‌رود
نغز می‌آید برو کن یا مکن.................امر و نهی و ماجراها و سخن
این که فردا این کنم یا آن کنم................این دلیل اختیارست ای صنم
وان پشیمانی که خوردی زان بدی........ز اختیار خویش گشتی مهتدی
جمله قران امر و نهیست و وعید.....امر کردن سنگ مرمر را کی دید
هیچ دانا هیچ عاقل این کند..............با کلوخ و سنگ خشم و کین کند
که بگفتم کین چنین کن یا چنان.......چون نکردید ای موات و عاجزان
ور بیامد باد و دستارت ربود.............کی ترا با باد دل خشمی نمود
خشم در تو شد بیان اختیار.....................تا نگویی جبریانه اعتذار
گر شتربان اشتری را می‌زند...............آن شتر قصد زننده می‌کند
خشم اشتر نیست با آن چوب او.......پس ز مختاری شتر بردست بو
عقل حیوانی چو دانست اختیار.......این مگو ای عقل انسان شرم دار
روشنست این لیکن از طمع سحور....آن خورنده چشم می‌بندد ز نور
حرص چون خورشید را پنهان کند..چه عجب گر پشت بر برهان کند

و سنائی دیگر شاعر نامدار ایران چنین میکوید:
آن بود اختیار در هر کار................که بود فاعل اندر آن مختار
معنی اختیار فاعل چیست؟..........آنکه فاعل چو فعل را نگریست
ایزد اندر دلش به فضل و رشاد............درک خیریت وجود نهاد
یعنی آنش به دیده خیر نمود.............کید آن علم از عدم به وجود،
منبعث شد از آن ارادت و خواست.کرد ایجاد فعل، بی کم و کاست
درک خیریت، اختیار بود..................و آن به تعلیم کردگار بود
هر چه این علم و خواست، شد سببش......اختیاری نهد خرد لقبش
وآنچه باشد بدون این اسباب........اضطراریست نام آن، دریاب!
باشد از اختیار قدرت دور...............فاعل آن بود بر آن مجبور
هر که در فعل خود بود مختار.........فعل او دور باشد از اجبار
گرچه از جبر، فعل او دورست........اندر آن اختیار مجبورست
ورچه بی‌اختیار کارش نیست........اختیار اندر اختیارش نیست

بنظر میآید که "جباریت حق" مربوط به ثبوت و پایداری همه قوانین نظام هستی(و نیستی) میشود که هیچگونه تغییر و تبدیلی در آنها بی اجازه او ممکن نیست و همه آفریده ها مجبور به اطاعت از آنها هستند(جبر) . تنها انسان است که از نعمت خدادادی اختیار بهره مند گردیده، بدینمعنی که با خواست و اراده آزاد خود میتواند هر تصمیمی برای زندگی خود بگیرد. گرچه اختیار بمعنی گزینش "خیر" است که وجدان انسانی آنرا میطلبد و خیر چیزی جز همراهی با قوانین نظام هستی نیست که سبب شادمانی، آرامش و خشنودی میگردد، ولی اراده آزاد میتواند خلاف جهت آب شنا کند، تصمیمات منفی بگیرد، وخودرا خسته و درمانده نماید . جالب است که قوانین آفرینش اورا در اینراه هم مدد میکنند و هرچه افکار و احساسات منفی او بیشتر شود با کمخونی لب قدامی مغز، وجدان و نیروی کاربردی آن "تقوی"ضعیف تر میگردد و افکار منفی و فعالیتهای ضمیر ناخودآگاه(که بیشتر حیوانی و شیطانی هستند)خودسرانه و بی ترمز بتاخت و تاز میپردازند !.
19:75 قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا
بفارسی: بگو هر كه در گمراهى است رحمان اورا مدد مى‏دهد تا وقتى آنچه به آنان وعده شده ببینند يا گرفتاری (در این دنیا) يا در روز رستاخيز. پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوان‏تر است.

۱۰- الْمُتَكَبِّرُُ
59:23 - هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: او خدائیست که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک ومنزه، چشمه صلح و سلامتی، آرامش دهنده، نگهبان و پشتیبان،بسیار باعزت، پرجبروت و وادارنده، بزرگ منش. منزه است الله از آنچه که شرک میورزید
الْمُتَكَبِّرُُ متکبر اگر در مورد انسان بکار رود بمعنی بزرگمنشی و خود بزرگ بینی است ولی اختصاص آن به خداوند" والاتر از آنچه شايسته او نيست" را میرساند. کسانى كه اين نام يا صفت خداود را درك ميكنند، وقتى نور آنرا درخود مى یابند كه سخت مى كوشند تا به بالاترين سطح امكانات وجودى خود برسند، درعين حالیكه هرگز به بزرگى خود نمى نازند وحتى آنرا آشكارهم نمى سازند. آنها از تحقير شدن مصون هستند و به هيچ كس به جز خداوند تعظيم نمى كنند.

۱۱- الْخالق
06:102 - ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ
بفارسی: اين است‏ خدا پروردگار شما هيچ معبودى جز او نيست آفريننده هر چيزى است پس او را بپرستيد و او بر هر چيزى نگهبان است .
الْخالق یا بفارسی آفریدگار. آفریننده کسی است که از اشیاء موجود، شیئی جدیدی را بوجود میآورد. مثلا یک نقاش از کاغذ و قلم و تصورات خود نقشی را "میآفریند". در قرآن آیات فراوانی در باره آفرینش جهان و بویژه انسان آورده شده که از آنجمله اند:
30:11 اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
بفارسی:خداست كه آفرينش را آغاز و سپس آن را تجديد مى‏كند آنگاه به سوى او بازگردانيده مى‏شويد
29:19 -أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ
بفارسی: آيا نمی بینید كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مى‏كند سپس آن را باز مى‏گرداند همانا اين، بر خدا آسان است
59:29 - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
بفارسی: اوست‏ خدایى که آفریدگار، سازنده و صورتگر است . بهترين نامها [و صفات] از آن اوست، آنچه در آسمانها و زمين است همه تسبيح او مى‏گويند و او عزيز حكيم است
28:68 - وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ
بفارسی: و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏آفريند و برمى‏گزيند و آنان اختيارى ندارند( *). منزه است‏خدا و از آنچه [با او] شريك مى‏گردانند برتر است
51:49 -وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
بفارسی: و از هر چيزى جفت آفريديم شاید شما بهوش باشید
اینهم چند آیه در باره آفرینش زمین و آسمانها:
41:9 - قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ
بفارسی: بگو چرا (نقش) خدائي را كه زمين را در دو دوران آفريد، ناديده مي‌گيريد و براي او همتاياني قرار مي‌دهيد؟ اين است پروردگار جهانيان (نه ديگري).ء
41:10 - وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ
بفارسی: و طي چهار دوران، كوه‌هاي ثابت را روي زمين پديد آورد و در آن بركت نهاد و مواد غذائي آن را متناسب با نياز و درخواست (تكويني موجودات) اندازه نهاد
41:11 - ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ
بفارسی: آنگاه به (تكميل و تنظيم) آسمان پرداخت، در حاليكه هنوز گازي شكل بود و به آسمان و زمين (به زبان آفرينش) گفت: خواه و ناخواه ( به نظم و ترتيب) در آئيد. گفتند: با ميل و رغبت به (قبول) نظم در آمديم.
41:12 - فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
بفارسی: سپس آن توده گاز را طي دو دوران به (صورت) هفت آسمان تقدير كرد و به هر آسماني برنامه‌اش را وحي كرد؛ (به اين ترتيب كه) آسمان نزديكتر را با چراغهائي آراستيم و محفوظ داشتيم. اين است تقدير (اندازه گذاري و نظم) خداي فرا دست دانا.
2:29 - هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
بفارسی: اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست
67:3 - الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ
بفارسی: همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى‏بينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مى‏بينى؟
65:12 - اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا
بفارسی: خدا همان كسى است كه هفت آسمان را بيافريد و از زمين نيز همانند آنها(طبقات مختلفي مقرر داشت)؛ امر خدا ميان آسمانها و زمين مستمراً نازل مي‌شود، تا بدانيد همانا خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است
آقای عبدالعلی بازرگان نوشتاری دارد در باره این آیات بنام هفت آسمان که بسیار جالب است
و اینک چند آیه در باره زندگی(حیات) و آفرینش انسان:
67:2 - الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
بفارسی: همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده
31:10 - خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
بفارسی: آسمانها را بى‏هيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا [مبادا زمين] شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبنده‏اى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم
32:7 - الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ
بفارسی: همان كسى كه هر چيزى را نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد (۷
15:33 - قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ
بفارسی: (ابلیس) گفت من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريده‏اى سجده كنم
23:12 - وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ
بفازسی: و به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم
22:5 - يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ
بفارسی: اى مردم اگر در باره برانگيخته شدن در شكيد پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريديم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از «مضغه‏» ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل; تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم و آنچه را اراده مى‏كنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مى‏دهيم آنگاه شما را [به صورت] كودك برون مى‏آوريم سپس [حيات شما را ادامه مى‏دهيم] تا به حد رشدتان برسيد و برخى از شما [زودرس] مى‏ميرد و برخى از شما به غايت پيرى مى‏رسد به گونه‏اى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمى‏داند، و زمين را خشك و مرده مى‏بينى و[لى] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمى‏آيد و نمو مى‏كند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مى‏روياند
23:14 - ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
بفارسی: سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!
32:9 - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ
بفارسی: سپس او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد; و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد; اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مى‏آوريد
4:1 - يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا
بفارسی: اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مى‏كنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است
95:4 - لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
بفارسی: هرآینه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم
59:13 - يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
بفارسی: اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيدهمانا ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است
70:19 - إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا
بفارسی: همانا انسان سخت آزمند [و بى‏تاب] آفریده شده
نکات جالب در آیات فوق یکی اینکه صحبت از آفرینش موت(مرگ) و حیات(زندگی) است در حالیکه ظاهرا موجود زنده است که میمیرد و مردن نبود زندگی است. بنظر میرسد که در اینجا منظور این باشد که موجودات بیروح(گازها، مایعات و جامدات) نخست آفریده شده اند و بعد موجودات زنده. نکته دیگر بر خلاف آموزه های فعلی تورات که زن را آفریده از دنده چپ آدم ذکر میکند! قرآن هردو، مرد و جفتش را از نفسی واحد میداند. نکته سوم دمیده شدن روح بجنین پس از تشکیل گوشت و استخوان(اواخر تریمستر دوم) است و از آن پس آفرینشی دیگر(انسان) پا بمنصه ظهور میگزارد.
تجلی انوار خلاقه رب در انسان همان اراده آزاد بشری است که با تغییر فعالیتهای ذهنی(اندیشه ورزی، خردورزی و انگاشتن)میتواند نفس وخود را تغییر دهد و عملا زندگی نوینی بیافریند. آموختن (ابتلاء) و آفرینندگی دو دلیل اصلی خلقت انسان است.



۱۲- الْباري
59:29 - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
بفارسی: اوست‏ خدایى که آفریدگار، سازنده و صورتگر است . بهترين نامها [و صفات] از آن اوست، آنچه در آسمانها و زمين است همه تسبيح او مى‏گويند و او عزيز حكيم است
2:54 - وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُُ
بفارسی: چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و نفس هایتان را بکشيد كه اين نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس توبه شما را پذيرفت كه او بسیار توبه ‏پذير مهربان است
الْباري باری یکی از نامهای نیکوی الهی است که ریشه پارسی باستان دارد و با "بوریا" همریشه است. گرچه معمولا همچون خالق بفارسی آفریدگار ترجمه میشود ولی آفریدگاری است که اجزاء آفرینشش چون تار و پود حصیر درهم بافته شده اند و با هم هماهنگند.

۱۳- الْمُصَوِّر
59:29 - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
بفارسی: اوست‏ خدایى که آفریدگار، سازنده و صورتگر است . بهترين نامها [و صفات] از آن اوست، آنچه در آسمانها و زمين است همه تسبيح او مى‏گويند و او عزيز حكيم است
3:6 - هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُُ
بفارسی: اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‏خواهد در رحمها صورتگرى مى‏كند هيچ معبودى جز آن تواناى حكيم نيست
40:64 - اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَُ
بفارسی: خدا كسى است كه زمين را آرام و پابرجا و آسمان را برپا گردانيد و شما را صورتگرى كرد به بهترین صورتها و از چيزهاى پاكيزه به شما روزى داد، اين است‏خدا پروردگار شما، بلندمرتبه و بزرگ است ‏خدا پروردگار جهانيان
الْمُصَوِّر بمعنای صورتگر یا نگارگر است. خداوند هنرمند كاملى است كه بهر چيز يگانه ترين شكل را می دهد، او صورتگری است كه بدون بكار بردن هيچ مدلى ، هر چيز را به كاملترين وجه میسازد. هنرمندی كه صورتگر چيزها براساس زيبائى است باز تابندۀ نور نام " ُمصّو ر" خداوند است

۱۴- الْغَفَّارُ
38:66 - رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
بفارسی: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است همان شكست‏ ناپذير بسیارآمرزنده
3:16 - الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
بفارسی: كسانى كه مى‏گويند پروردگارا ما باورمندانیم پس دنباله های (خودخواهی و ذهنیات منفی) ما را برای ما بپوشان و ما را از گرفتاری آتشین آن نگاه دار
الْغَفَّارُ بمعنی نیک آمرزگار یا بسیار آمرزنده و پوشنده (گناهان) است. کسی که بدین صفت الهی متصف گردد با قدرت ایمان بخدا میتواند ذهنیات منفی خود را کنترل نموده ازبروز احساسات منفی منتج از آنها(عذاب) جلوگیری کند.

۱۵- الْقَهَّار
14:48 - يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ
بفارسی: روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد و ظاهر شوند برای خداى يگانه بسیار چیره شونده و پیروز
38:65 - قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
بفارسی: بگو من فقط هشداردهنده‏اى هستم و معبودی جز خداى يگانه قهارنيست
الْقَهَّار بمعنی چیره شونده و پیروز است.خداوند با سنتها(قوانین) تغییر ناپذیر خود بر همه جهان هستی(و نیستی) چیره و مسلط است. همه موجودات در برابر این قوانین تسلیمند(بفرموده قرآن در حال سجده اند) بجز شیطان. انسان نیز با قدرت خدادادی اختیار میتوانند چندصباحی این قوانین را نادیده بگیرد(کفر) و گرفتار پیامدهای دردآور آن شود(عذاب) و یا در مسیر آن قوانین(جریان حق) شناکند و از زندگی خود لذت ببرد(بهشت).

۱۶- الْوَهَّابُِ
3:8 - رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُِ
بفارسی: پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى دلهايمان را سیاه و تیره مگردان و از نزد خود رحمتى بر ما ارزانى دار همانا تو خود بس بخشنده ای
38:35 - ققَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ
بفارسی: پس گفت پروردگارا مرا بیامرز و پادشاهیی به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، همانا تو خود بس بخشنده ای (۳۵)
الْوَهَّابُِ بمعنای بسیار بخشنده میباشد، بخشندگی بدون عوض . هبة و موهبت نیز از همین ریشه اند. خداوند بخشنده بمعنای تام آنست: بخشنده نعمت حیات؛ بخشنده نیروی اراده، اختیار، تمرکز و توجه، و وجدان و خردورزی به انسان؛ بخشنده شادی، خشنودی، آرامش و دیگر احساسات مثبت؛ بخشنده مال و اولاد و هزاران موهبت دیگر. انشانهایی که از این مواهب الهی بخوبی بهره میگیرند(شکر) و بخشی از این نعمات را بدیگران بدون چشمداشتی میبخشند مظهر این نور الهی هستند.

 

فارسی
Prhomenext
English click
Akhavan Home Page