برای مشاهده این مقالات بر روی آنها کلیک کنید
Welcome to "Spirituality" pages...g5....به صفحات"معنویات" خوش آمديد
In the name of GOD, the most beneficent, the most merciful.

Read in the name of your Lord who creats.

bismilla
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
بنام ایزد رحمتگر مهربان

بخوان بنام پروردگارت ، آنکه بیافریند

فارسی
Pr home next
English click
Akhavan Home Page

dad04
دکتر حسین اخوان


نوشتارهای گوناگون (بخش دوم)

1-کج اندیشی یک متفکر سرشناس
2-روشنفکری دینی در ایران
3-دروغگو دشمن خدااست
4-حوزه های علوم دینی در آموزش و پرورش دانشمندان دینی موفق نبوده اند
5-شرمتان باد ، ای کسانیکه با "دروغگو" همکاری میکنید
6-قبول ولایت مطلقه فقیه مظهری از شرک است
7-چرا از سمت آیت اللهی عزل نمیکنید؟
8-نتیجه وحشتناک سی سال حکومت فقها
9-نقائص حوزه های علمیه شیعه
10-ولایت فقیه در اسلام نیست
11-راه رهایی از دشواریها
12-مشروعیت بمعنای حقانیت (برحق بودن) نیست
13-کیش ها و مذاهب گوناگون مظاهری از شرکند و با دین و آیین الهی در تضاد
14-هشدار پیامبران
15-پوچی تئوری ولایت فقیه
16-اگر بجای آقای موسوی بودم
17-خدایتان قلابی و اسلامتان بت پرستی است
18-ولایت فقیه یا ولایت جمهور مردم؟
19-دروغگویی و رابطه آن با بی اعتمادی ملی



اردیبهشت ماه 1387
وحی الهام نیست
کج اندیشی یک متفکر سرشناس

فردی پس از دو سه دهه روشنفکری که بسیاری را مجذوب سخنان شیوای خود نموده بود بتازگی با یکسان دانستن "وحی" و "الهام" و همسان پنداشن "پیامبران" و "شاعران" به کج اندیشی بزرگی دچار شده که چیزی کمتر از خودکشی فکری نیست . هرکس اندک توجهی به آیات قرآنی در باره "وحی" و "نبوت" داشته باشد در مییابد که وحی با پدیده الهام و فرآورده های هنری آن چون شعر،نقاشی و مجسمه سازی و یا فرآورده های علمی آن چون فرضیه ها،اختراعات و پیش بینی ها اختلاف فراوان دارد .
"الهام " از ضمیر ناخودآگاه انسان سرچشمه میگیرد و نتیجه ادراکات حواس پنجگانه گذشته وی است که در آنجا انباشته شده و قشر مغز از آن آگاهی ندارد وچون ناگهان بضمیر خودآگاه منتقل شود بصورت الهامی ناگهانی آشگار شده باعث شگفتی شخص میگردد . مطالب الهام شده همیشه با حقیقت وفق نمیدهد و درستی یا نادرستی و زیبایی یا زشتی آن فقط پس از بررسی علمی و هنری میسر است . دریافت کننده الهام هیچگاه صد درصد بدرستی آن یقین ندارد و با هیجانی نسبی بدنبال اثبات و یا صورتگری آن میرود .
و اما "وحی" طبق کلام قرآن پدیده ای است که :
اولا- مختص به انسان نیست (برخلاف الهام که تنها در انسان مشخص شده) ودر باره زنبور عسل (سوره نحل آیه 68) و حتی زمین (سوره زلزال آیه 5) هم ذکر شده.
ثانیا - وحی درجات مختلفی دارد . وحیی که بزنبور میشود با وحیی که بمادر حضرت موسی و یا حضرت مریم شده با وحی نبوت که ویژه پیامبران است فرق میکند .
ثالثا - پدیده وحی نبوت(که موضوع بحث ماست) بگفته قرآن به پیامبر اسلام ختم شده و دارای ویژگیهای زیر است :
1- پیامبران(انبیاء) برگزیدگان و غربال شدگانی هستند که استعداد و قابلیت پذیرا شدن این پدیده را دارا شده اند.
2- کلام وحی چون از عالم ملکوت به پیامبر نازل شود تمام وجود ویرا تسخیر میکند . پیامبر یقین دارد که کلام از مبدا حق است و اگر وی بمقام رسالت هم مبعوث شده باشد میداند که باید بدون هیچ تغییر یا کم و کاستی آنرا بمردم برساند .
3- بنابرین هم کلام ، کلام حق (درست) است هم پیامبر قابلیت دریافت و انتقال درست آنرا دارد و هم فهم آن برای بشرآسان میسر است

امید است که روشنفکر مزبور با ملاحظه نامه آقای منتظری و آقای محسن کدیور که بسیار عالمانه و در ضمن قابل فهم عموم نوشته شده بپذیرند که کج اندیشی خود را اصلاح نمایند . انشاء الله تعالی

بهمن ماه 1387

روشنفکری دینی در ایران

سالهاست که روشنفکران دینی در ایران کوشیده اند تا مردم و بویژه افراد تحصیل کرده را متوجه کاستیهای دینمداری سنتی بنمایند بدون اینکه در اینراه موفقیت چندانی بدست آورده باشند. مثلا مهندس بازرگان که حتی به نخست وزیری هم رسید نتوانست در برابر ولایت فقیه کاری از پیش ببرد و در آخرعمر با پوزشخواهی ازمردم گفت که دین فقط برای امور اخروی است!؟ دکتر شریعتی هم زنده نبود تا نتیجه کوششهای خود راکه منجر به ایجاد جمهوری اسلامی با شاهکار ولایت فقیه شد ببیندو بالاخره روشنفکر معروفی که با مشاهده شکست نظریات و پیشنهادهایش اخیرا قرآن را ساخته و پرداخته پیامبر پنداشته و آنرا در زمره اشعار شعرا آورده!؟ درحالیکه طبق نص صریح قرآن کتاب آسمانی ما مسلمانان فرآورده ایست الهی که بر پیامبر فروآمده و بیانش نیز بعهده خداست و پیامبرفقط آنرا پیروی میکند : سوره القیامت(75) آیه 17 - انا علینا جمعه و قرآنه 18- فاذا قراناه فاتبع قرآنه 19- ثم ان علینا بیانه . همچنین میفرماید ما او را شعر نیاموختیم که زیبنده او نیست : سوره (36) آیه 69 - وما علمناه الشعر و ماینبغی له .

دلیل این شکستها چیست؟

اگر ما در کتاب آسمانیمان قرآن دقت کنیم درمییابیم که مطالب آن اجمالا بچهار گروه تقسیم میشود:
1- آیات مربوط به خداشناسی و باصطلاح الهیات که در باره خصوصیات و اوصاف باریتعالی تحت عنوان "اسماء الحسنی" است مثلا خداوند رحمن و رحیم است ، خالق قادر علیم حکیم است ، رب اعلی (پرورش دهنده همه مخلوقات) است و .....،
2- آیات مربوط به عبادات چون نماز ، روزه ، زکات و امثالهم که برای تزکیه نفس و تقرب بسوی حقتعالی است ،
3- آیات مربوط به اخلاق که حلال و حرام و بدوخوب را مشخص میکنند ،
4- و بالاخره احکام که همان قوانین اسلامی هستند برای اداره امور اجتماع .

گرچه سه گروه اول قسمت اعظم قرآن را تشکیل میدهند و وفور آیات مربوط به آنها اهمیت فراوان این سه گروه را میرساند ولی متاسفانه متولیان مذهبی بیشتر هم و غم خود را مصروف کروه چهارم نموده اند ورشته فقه (که شامل قوانین و مقررات اسلامی است ) بصورت فربه ترین رشته علوم اسلامی در آمده است . فقها عمر طلبگی خود را صرف مطالعه کتب روایاتی میکنند که صحت و سقم آنها روشن نیست وجالب اینکه طبق همین روایات ، پیامبر اسلام نوشتن و انتشار هر مطلبی از ایشان (بجز قرآن) را منع نموده است و بهمین دلیل تا دوسه قرن پس از رحلت پیامبر کتاب روایت و حدیثی نوشته نشده بود بلکه در زمان المعتصم بالله است که برای نخستین بار اجازه جمع آوری روایات داده میشود . متاسفانه متولیان مذهبی (چه در اسلام و چه در مسیحیت و یا یهودیت) با افزودن و بزرگ جلوه دادن این مقررات و ترساندن مقلدان ناآگاه خود ، مردم را بزیر سلطه خود گرفته اند .آنها کوشیده اند در باره کوچکترین امور مردم مانند خوراک ، پوشاک ، امور زناشویی و حتی رفتن بمستراح ! مقررات آنچنانی وضع کنند .

با ظهور انقلاب اسلامی در ایران و طبق نظریه "ولایت فقیه" (که بعدا ولایت مطلقه فقیه شد) جمهوری اسلامی عملا بصورت حکومت استبدادی مذهبی درآمده و فقها که خود را "تافته جدا بافته " از دیگران می پندارند کلیه مراکز قدرت را بتدریج قبضه کرده اند . بی توجهی آنان بسه گروه اول فوق الذکر باعث سقوط اخلاق در جامعه گردیده و بسیاری را از دین و مذهب گریزان نموده است . برای رهایی از وضع اسف انگیز فعلی (استبداد و بیدینی )روشنفکران ایرانی باید تلاشهای خود را معطوف به چهار موضوع زیر نمایند :
1- قرآن کتاب آسمانی همه ما مسلمانان است و اصولا مسلمان کسی است که تسلیم به دستورها و فرامین الهی باشد . حضرت رسول اسوه حسنه و تنها پیشوای دینی مااست و از سنتهای وی آنچه که صحتش به اثبات رسیده و با آیات قرآنی مغایرتی ندارد قابل پیروی است .
2- سه گروه آیات اول مذکور در بالا در همه جا و همه ایام ثابت و غیرقابل تغییر است ولی گروه چهارم که مقرراتی برای اداره امور مردم آنزمان با وضع اجتماعی ویژه ای بوده با تغییر وضعیت اجتماعی ، زمانی و مکانی قابل اصلاح و تغییر است .همانطور که در زمان پیامبر هم تغییر برخی مقررات را می بینیم از جمله کیفر زن زانیه که ابتدا حبس خانگی بود و بعدا به "تازیانه خوردن" تبدیل شد .اصولا در زمان پیامبر چون زندان وجود نداشت اکثر مجازاتها تنبیه های بدنی ویا تبعید بود حتی اسیران جنگی هم به خانواده ها سپرده میشدند.
3- علمای دینی در مراکز علمی باید بیشتر برای آموختن و آموزش سه گروه اول کوشش کنند و وضع مقررات و قوانین گروه چهارم را بمجلس قانونگزاری واگزارکنند . تئوری ولایت فقیه و سلطه حکومتی آن از نظر دینی کلا بی اساس است و با جمهوری ، مردمسالاری و دموکراسی نیز تباین دارد .
4- برای هر انسان و هر مردمی دین و آیینی برای زندگی فردی و اجتماعی لازم است . اکثریت مردم ایران صدها سال است که دین مبین اسلام را پذیرفته و به آن ایمان آورده اند . آنها که بیدینی را ترویج میکنند در میان ایرانیان جای و منزلتی ندارند و از شیطنتهای خود طرفی نمی بندند .
تیرماه 1388

دروغگو دشمن خدااست

جمهوریت جمهوری اسلامی ایران در نماز جمعه 29 خرداد با سخنان آولی فقیه نفی شد و اسلامیت آنهم اگر رهبر تقلب، بکار خود ادامه دهد کان لم یکن میشود . اسلام بمعنای تسلیم در برابر فرموده های الهی است و با دروغگویی و تقلب در تضاد است . آنها که خود را نماینده خدا و منصوب امام زمان می پندارند اگر از موضع دروغ ، تقلب و فریب خود پایین نیامده بر گناه خود اصرار ورزند مشکل بتوان آنها را مسلمان واقعی نامید . سفیهی که با پشتیبانی سفیهانی دیگر می پندارد که نمایندگی خدا را دارد! نمیتواند با مغزشویی عده ای مغفول خود را بر جامعه بزرگ ایرانی تحمیل نماید . این چه خدای رب العالمین الرحمن الرحیمی است که شما را نمایندگی داده و زمامداری مردم را بدون اجازه و اختیار آنها بشما محول نموده!؟ این چه امام زمانی است که در چاه چمکران منتظر درخواست نامه های بیچارگان است تا بشرف حضور باریتعالی برساند و یا برسر میز نهارخوری کسانی جا رزرو کرده باشد!!؟ این یاوه گوییها از هیچ دین و آیینی بویژه دین مبین اسلام پذیرفته نیست . بس کنید! حیا کنید!! و خود و هزاران انسان بیگناه را به کشتن مدهید که فرموده است : "هرکس یک انسان بیگناه را بکشد بمثابه آنست که همه مردم را کشته و آنکس که جان انسانی را نحات دهد گویا همه بشریت را رهانیده است".
اگر آقای هاشمی که ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت را بعهده دارد نتواند جلو این لاف و گزافها را بگیرد و نظام را عمیقا اصلاح نماید چاره ای بجز انقلاب مردمسالاری باقی نخواهد ماند که تر و خشک را باهم خواهد سوزاند ، و چنین مباد.برای پیشگیری از انقلابی دیگر ، خونریزی و بحرانهایی غیرقابل تصور و پیش بینی ، پیشنهاد میشود:

1- اختیار نصب و عزل شش فقیه شورای نگهبان فعلا به ريیس مجلس خبرگان یا مجمع مصلحت واگزار شود و این امر طبق ماده 110 قانون اساسی که میگوید : "رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را بفرد دیکری تفویض کند" مقدور است . اگر رهبری با این امر مخالفت کند مجلس خبرگان باید در پی عزل وی برآید . شورای نگهبان و بخصوص فقیهان آن آلت جرم بسیاری از مشکلات نظام هستند . تازه ترین جرم آنها تأییدانتخابات اخیر است که از سرورویش تقلب و فریبکاری میبارد . تفسیرهای دیکتاتور مآبانه از قانون اساسی و شریعت اسلام توسط این شورااست که نظام را بچنین وضع فجیعی در آورده . با تغییر فقهای کنونی و برگزیدن کسانیکه با مردمسالاری موافقند میتوان نتیجه انتخابات را مورد بررسی مجدد قرار داد و در آینده هم در تفسیر قوانین نظرات بهتری ارايه داد ه به تفسیر کاملا متفاوتی از قانون اساسی و شریعت دست یافت و مشکلات کنونی را بتدریج برطرف نمود .

2- اگر آقای هاشمی و همراهان نخواهند ویا نتوانند نظام را بطور تدریجی و گام بگام اصلاح نمایند ، مردم ، بحق ، جمهوری اسلامی را بالکل خلع ید خواهند کرد و مردمسالاری واقعی را با در نظر گرفتن اصول کلی زیر جایگزین آن خواهند کرد:
الف - مردمسالاری با حذف دیگران در تضاد است و شعارهای مرگ بر این و آن بیمعنی است .
ب - حق موجودیت و فعالیت مخالفین در نظام مردمسالاری پذیرفته شده است و مخالفین کنونی مردمسالاری هم پیشاپیش مورد عفو عمومی هستند . در مورد شکایات خصوصی بعدا محاکم صالحه رای خواهند داد.
ج - مردم ایران بخشی از جامعه جهانی هستند و به اصول شناخته شده استقلال ، آزادی و عدالت پای بندند
ه - سر زمامداران کشور در نظام مردمسالاری همگی انتخابی و برای مدت محدودی با رأی مردم برگزیده میشوند (ادواری است). این محدودیت زمانی ، برای جلوگیری ازایجاد استبداد بسیار مهم است




حوزه های علوم دینی در آموزش و پرورش دانشمندان دینی موفق نبوده اند

از آنجا که اجتماع انسانی باید آيین و روشی برای زندگی داشته باشد و ایرانیان صدها سال است که دین اسلام را پذیرفته اند و
ازآنجا که بفرموده قرآن باید گروهی در معارف دینی تفقه کنند و با اجتهاد ، پاسخی برای پرسشهای مسلمانان بدست آورند و
از آنجا که اکثریت ایرانیان خود را پیرو مکتب شیعه اثنی عشری میدانند و از علمای حوزه چشمداشت همدلی و وحدت عمل دارند ،
این پرسش پیش میآید که چگونه است که در مورد کشورمداری اختلاف رای فاحشی در میان مراحع تقلید وجود دارد؟:

گروهی میگویند امور کشورداری کلا از وظایف علماء دینی نیست و اختلاط (قدرت) حکومت با (قداست) دین باعث انحطاط هردو میشود .
گروهی دیگر براین عقیده اند که امور کشور باید تحت نظر فقیه جامع الشرایطی باشد که مورد قبول مردم است و با رای آنها برگزیده میشود . در واقع مشروعیت حاکم را منوط به مقبولیت مردم میدانند .
گروه سوم کسانی هستند که فقها را نواب امام دوازدهم و منصوب ونماینده خدا میشمارند! وولایت مطلقه فقیه را نامحدود میدانند . معتقدند که انتخاب مردم جنبه تشریفاتی و ظاهری دارد (بخوانید فریبکاری!) و عملا مردم باید کورکورانه و مقلدانه حاکم فقیه را پیروی و اطاعت کنند (دیکتاتوری دینی).

چگونه است که در امر مهمی چون کشورمداری سه نظر متضاد میتواند خودنمایی کند؟ و راه چاره چیست؟؟ آیا درون حوزه مکانیسمی وجود دارد که این نقیصه را رفع کند؟ یا خارج ار حوزه باید بفکر اقدامی بود!؟


مرداد ماه 1388

شرمتان باد ، ای کسانیکه با "دروغگو" همکاری میکنید

شرمتان باد ای کسانیکه خود را آیت الله مینامید و بنام خدا دروغ و نیرنگ بهم میبافید ، نمیدانید که دروغ از گناهان است و اگر با سوگند بخدا باشد از گناهان کبیره است؟ این چگونه "مکارم اخلاقی" است که دین شما برای تکمیلش آمده ؟
شرمتان باد آیات عظامی که خودرا مرجع تقلید شیعیان میدانید و لی قادر به کنترل شاگردان دست آموز خود نیستید . دست کم بدانها و اعمال پلیدشان اعتراض کنید و بجای "تقیه" که دروغی بیش نیست به "تقوا" روی آورید .
شرمتان باد مراجع تقلید که درحالیکه قرآن مردم را بجهد و کوشش(اجتهاد) در فهم (تفقه) قرآن سفارش میکند شما "تقلید "و اطاعت کورکورانه از فقیه را در برابر آن میآورید .
شرمتان باد که بهترین سالهای زندگیتان را در بیغوله های حوزه ها بیهوده سپری کرده اید و بنام پیروان امام علی(ع) پوستین پارسایی را وارونه پوشیده اید . پوستین روحانیت را از تن بدر آورید و برای باقیمانده عمرتان کار و پیشه ای برگزینید که بخلق خدا خدمتی کرده باشید . تا کنون که انگل جامعه بوده اید انگلی که از خون مردم مکیده اید و آنها را رنجور و ناتوان نموده اید در حالیکه همیشه میگفتید "کسی از راه دین نباید ارتزاق کند!".
شرمتان باد که قرآن را میخوانید ولی کور و کر و لالید و نهج البلاغه را میشناسید ولی از عدل علی (ع) بویی نبرده اید . مگر در قرآن ، سوره غاشیة آیة 22 به پیامبر گرامی گفته نمیشود که "لست علیهم بمسیطر" . اگر پیامبر بر مردم سیطره ای ندارد شماها دیگر چه میگویید؟
شرمتان باد که نماز میخوانید ولی از وصال حق محرومید ، روزه میگیرید ولی بجز گرسنگی چیزی عایدتان نمیشود ، حج میروید ولی بت پرستید ، خمس و زکات را هم بعوض دادن میگیرید! و برای خود دکان باز کرده اید ، امر بمعروف و نهی از منکر را هم وارونه نموده اید . این چه دین و آيینی است که بخورد مردم بیسواد و ناآگاه میدهید؟ چرا باید مردم مقلد شما بیدینان باشند؟
شرمتان باد ، هزاران شرم ! بس کنید! حیا کنید! بخود آیید و بدانید که "از پس امروز بود فردایی".

مسلمانان حقیقی در ایران برآنند که در حوزه علمیه را برای همیشه گل بگیرند و با تأسیس دانشکده علوم دینی ، کارشناسان و دانشمندان دینی فرهیخته ومتخلق بمکارم اخلاقی راتربیت و تحویل جامعه نمایند که پاسخگوی هزاران پرسش خصوصی جوانان برومند کشور باشند . انشاءالله تعالی

مرداد ماه 1388
قبول ولایت مطلقه فقیه مظهری از شرک است


موضوع ولایت فقیه که توسط گروهی از فقهای خودپسند در فقه شیعه و سپس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شد ، مظهری از شرک است . فقیهی که خود را کارشناس دینی میداند با گردآوری روایاتی مجعول خود و ولینعمت خودرا نمایندگان خدا می پندارد! و اطاعت محض از ولی فقیه را واجب شرعی شمرده بیشرمانه عدم اطاعت از وی را بمعنای خروج از اسلام می انگارند . زهی نافهمی! زهی سفاهت! نص صریح قرآن مبین را که از سوی حقتعالی به پیامبر خاتم وحی شده نادیده میگیرند وبا روایات نادرست خود و دیگران را فریب میدهند .
آیه 66 و 67 از سوره 33(الاحزاب): یوم تقلب وجوههم فی النار یقولون یا لیتنا اطعناالله و اطعناالرسولا .و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلوناالسبیلا .
بفارسی: روزیکه چهره هایشان در آتش دگرگون شود ، گویند ای کاش خدا و رسولش را فرمانبردار بودیم . و گویند پروردگارا همانا ما از پیشوایان و بزرگانمان فرمان بردیم و ما را گمراه نمودند .

اطاعت و پیروی کورکورانه از هرکس بجز خدا (و رسول وی) پذیرفتن "ارباب" است که معنایش چیزی جز شرک نیست و ما عقیده داریم که اصل اول اسلام "توحید" است .
آری این فرموده حقتعالی است که ما اینک بچشم خود درستی آنرا مشاهده میکنیم .از سی سال پیش که با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه رسمیت یافت پیامدهای زیانبار آنرا بطور روزافزونی ملاحظه میکنیم . اینک که دیکتاتوری دینی بصورت وحشتناکی چهره نموده و همه را در بهت و حیرت فرو برده ناآگاهانی که سی سال پیش بچنین قانونی رای دادند باید همراه با فرزندان برومند خود بپا خیزند و این لکه ننگ را از دامان قانون اساسی (و فقه شیعه) برای همیشه پاک نمایند و براه راست که همانا پیروی از فرموده های الهی در قرآن است باز گردند .
در قرآن کلمه "اطاعت کردن" در سی آیه آمده است که همگی مربوط به اطاعت خدا و رسول اوست . در یک آیه اطاعت اولواالامر هم اضافه شده :
آیه 59 از سورة 4(النساء) یا ایهاالذین آمنوا اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم ، فان تنازعتم فی شیئی فردوه الی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الآخر ذالک خیرا و احسن تأویلا .
بفارسی : ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا فرمان برید و از رسول او و از کارگزاران خود فرمان برید ، و اگر در باره چیزی میان شما نزاعی درگرفت بسوی خدا و رسولش بازگردید ، اگر بخدا و آخرت ایمان دارید این ، بهتر و دارای فرجامی زیباتر است . در اینجا باید گفت که اولواالامر منکم بفارسی کارگزاران(منتخب) از میان شما معنی میدهد نه ولی فقیه! و نیز بلافاطله میگوید که اگر در باره چیزی میان شما نزاع افتاد آنرا بخدا و رسولش رجوع دهید .
بد نیست بدانیم که در "مردمسالاری" انتخاب دوره ای زمامداران و اطاعت از آنها در آنمدت از اصول پذیرفته شده است .


مرداد ماه 1388
چرا او را از سمت آیت اللهی عزل نمیکنید؟


اخیرا گفته شده که نه تنها رهبر نماینده خدااست! و باید از او اطاعت کامل کرد . در باره رئیس جمهور مورد تأیید وی هم این امر صدق میکند!! و هرکس اینرا نپذیرد همانا مشرک است!!!
هرکس به وب سایت این آقا سری بزند و مقاله او را تحت عنوان ولایت فقیه و خبرگان (مورخ 24/12/1384 ) بخواند به آسانی در مییابد که وی چه ذهن مغشوش و درهم ریخته ای دارد . وی روایات جور واجوری را سرهم میکند تا نتیجه بگیرد که "در اسلام حکومت از جانب خداوند به پیامبر داده شده و از پیامبر به علی(ع) و سپس به امامان دوازده گانه شیعیان ، و در عصر غیبت ، ولایت و حکومت به فقها سپرده شده" . ولذا مخالفت با حکم ولایت فقیه "مخالفت با خود امام معصوم(ع) ، پیامبر و بالاتراز آن مخالفت با فرمان خود خدای متعال و در حد شرک است"!
و نیز اقرار میکند که اهل سنت برعکس ما، حکومت را انتخابی و با انجام بیعت میدانند . عجبا! اهل سنت که بیشتر از 90% مسلمانان را تشکیل میدهند همه مشرکند!! و جالب تر اینکه بنابر "روایاتی دیگر" وی اظهار میدارد که اهل سنت همه برادران ایمانی ما هستند و امامان گفته اند که میتوانید پشت سر آنها نماز بخوانید! عجبا! عجبا! نماز خواندن با پیشنمازی مشرک!! حقا که دین اسلام را بمسخره گرفته اند .
جالب است که وی تنها یک آیه از قرآن را بعنوان تأیید ولایت فقیه میآورد: آیه 59 سوره نساء که میفرماید : "اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم و.... ". در قرآن اطیعواالله و اطیعواالرسول در سی آیه آمده و فقط در این یک آیه است که "اولی الامرمنکم"هم اضافه شده . حالا فریبکاری آقایان را ملاحظه فرمایید
: اولا - اولواالامر بمعنی کارگزاران یا صاحبان امر و اختیار است همانطور که اولواالباب بمعنی خردمندان یا صاحبان عقل و خرد است . اولواالامر بمعنی اولیای امور یا ولی فقیه نیست بعلاوه ولایت ، ولی و اولیاء بمعنی یار و یاور و نگهبان و سرپرست است نه حکومت.
ثانیا - اولولامر منکم است نه"اولوالامر منی" ونه "اولوالامرکم" یا "اولوالامر من فقهائکم یا من علمائکم" . بفارسی : کارگزاران حکومتی از میان شما (انتخابی) نه انتصابی من و نه کارگزارانتان بطور اعم یا کارگزارانی از میان فقهای شما ویا علمای شما .
ثالثا - چرا هیچ از آیات فراوانی که در باره "ولی" و "ولایت" در قرآن آورده شده ذکری نمیرود؟ مانند آیه 14 از سوره 6 الانعام : قل اغیرالله اتخذ ولیا ، قل انی امرت ان اکون اول من اسلم ولا تکونن من المشرکین . بفارسی : بگو آیا بجز خدا یار و یاوری میگیرید؟ ، بگو همانا من امر شده ام که نخستین مسلم باشم و از مشرکان نباشم . ویا آیه های 9 از سوره 42 الشوری ، آیه 55 از سوره 5 المائده ، آیه 3 از سوره 7 الاعراف و بسیاری دیگر .

اینک برای شیعیان این پرسش پیش میآید که چرا آیات عظام و مراجع قم و مشهد این آقایان را که چون خودشان لقب "آیت الله" را هم یدک میکشند و باعث وهن مذهب شیعه شده اند طرد نمیکنند واز آنها بیزاری نمیجویند؟ افکار و اعمال اینها و همفکرانشان اقلیت شیعه و بویژه ایرانیان را بسوی بدگمانی ، کج اندیشی و تیره بختی میبرد . فقهاییکه در شورای نگهبان و در مجلس خبرگان باعث ایجاد این نظام ننگ آور شده اند سفهایی بیش نیستند که حکومت چند روزه دنیا را بر حیات ابدی خود و میلیونها انسان دیگر ترجیح داده اند . بر آنها ننگ و نفرین باد . طبق قانون اساسی و آیین نامه داخلی مجلس خبرگان فقهای شورای نگهبان که منصوب رهبریند باید صلاحیت و طرز انتخاب اعضای مجلس خبرگان را که همگی از فقهایند معین کنند ، مجلس خبرگانی که وظیفه انتخاب رهبر ، نظارت بر اعمال او و نیز عزل ویرا دارد . چه دور تسلسل معیوبی! چگونه میتوان امید داشت که با این مقررات جلو دیکتاتوری گرفته شود؟

من بهمه فقها نصیحت میکنم که اگر وجدانی دارند تا دیر نشده از اعمال خود توبه کنند ، کنار بروند و حکومت را به صاحبان اصلی آن که جمهور مردمند واگزار نمایند.

"من آنچه شرط بلاغ است باتو میگویم - تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال"


مرداد ماه 1388

نتیجه وحشتناک سی سال حکومت فقها
تسلط ک-جی-بی بر سپاه پاسداران


نتیجه هولناک سی سال حکومت فقها و ولایت فقیه را مردم و حتی خود علمای دینی بروشنی و با کمال تعجب و حیرت می بینند . حکومتی که ارزشهای اخلاقی را ببوته فراموشی سپرد ، دروغ و تقلب ، فریبکاری و ریا ، وقاحت و بیشرمی، رشوه و رانت خواری و ..... را همه جا رایج کرد . از درآمدهای کلان نفت و منابع دیگر کشور استفاده اساسی و بنیانی در جهت بهبود وضع اقتصادی مردم ننمود و شماره بینوایان ومستمندان را فزونتر کرد . در روابط خارجی با بسیاری از کشورهای دموکراتیک ، آبرومند و ثروتمند در افتاد و بناچار بدامن کشورهایی دیکتاتوری ، بی آبرو و دونپایه پناه برد تا آنجا که اینک سازمان اطلاعات وسپاه پاسداران را ک-جی-بی راهنمایی میکند و روشهای استالینی برای سرکوب مخالفین و دگر اندیشان بکار گرفته میشود.
با تشبث به روایتی که پیامبر(ص) در حجة الوداع در باره علی(ع) گفت:" من کنت مولاه وعلی مولاه"(هرآنکس منورا مولایم پس علی مولا ی اوست) فتوا میدهند که "حکومت در فقه شیعه ولایی است و ولی فقیه که رئیس کشور و فصل الخطاب در کلیه امور است منصوب خداوند و واجب الاطاعة میباشد . ولذا با مردمسالاری(دموکراسی غربی) که خرد همگانی و رای مردم حرف آخر را میزند کاملا متفاوت بلکه متغایر است" .

از نظر تاریخی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) مسلمانان حکومت خود را خلافت(بمعنی جانشینی) نامیدند که با بیعت بزرگان قوم برپا میشد و اینرا خود علی(ع)هم قبول داشت و بهمین منوال بسمت خلیفه چهارم منصوب گردید و وی آنراپذیرفت. جنگهای خونینی که بین علی(ع) و سپس پسرش حسین(ع) و معاویه و پسرش یزید در گرفت و بعلت عدم رعایت ارزشهای اخلاقی اسلام توسط امویها شیعیان ، علی(ع)واولاد او را مولا و امام(پیشوا) خود نامیدندو این همانست که در قرآن آمده که مؤمنان ولی یکدیگرند یعنی یار و یاور ،ودوست و نگهدار همدیگرند. امامان شیعه بجزعلی(ع) هیچکدام به خلافت وحکومت انتخاب نشدند ولی تمام عمرشان را صرف بیان آموزشهای جدشان پیامبر(ص) ویاری وکمک رسانی بمحرومان نمودند .
پس از تأسیس سلسله صفویه در ایران شاهان صفوی که ترک تبار بودند و خود را در معرض هجوم خلفای عثمانی میدیدند تصمیم گرفتند تا با رسمی کردن مذهب شیعه در ایران اختلاف خود را با عثمانیان رنگ مذهبی بخشند. ولذا گروهی از علمای شیعه دره بقاع (در لبنان کنونی) را که تحت فشار شدید بودند به ایران دعوت کردند تا انجام این مهم را بعهده بگیرند و فقه (قانون شرعی) شیعه را که ریشه در آموزشهای امام جعفر صادق داشت پایه ریزی کنند . فقهای شیعه بتدریج در دربار پادشاهان قدرت و نفوذ زیادی یافتند و حتی مشروعیت شاهان را که قبلا با "فره ایزدی" بود بسته برأی خود نمودند . از سوی دیگر برای اینکه جای پای استواری در میان مردم داشته باشند موضوع "یا اجتهاد یا تقلید" را بمیان آوردند بدینمعنی که شیعیان یا باید مجتهد باشند یا مقلد! و چون مجتهد شدن نیاز بسالها تحصیل و تلمذ در محضر مراجع تقلید داشت عملا عموم مردم جزء مقلدین قرارگرفتند که باید کلیه مسائل وامور زندگیشان را قلاده بر گردن از فقها بپرسند! و کورکورانه پیروی نمایند !ازجمله خمس و زکات ، سهم امام ، صدقات و وقفیات را به آنها بدهند!! برخی از فقهای شیعه اخیرا پا را از اینهم فراتر نهاده رسما خواهان ولایت فقیه بمعنی حکومت مطلقه شدند . سی سال پیش که دیکتاتوری و ظلم و ستمشاهی بمنتهای خود رسید مردم ایران بجان آمده شورش کردند و با رهبری خمینی انقلاب اسلامی 57 شکل گرفت .
پس از انقلاب 57 و آری گفتن مردم ایران در یک همه پرسی بجمهوری اسلامی که بر مبنای پیشنویس قانون اساسی تهیه شده معقولی ، بود آقای مهندس بازرگان با اصرار وسواس گونه ای میخواست که پیشنویس مزبور پس از بررسی و تأیید مجلس مؤسسان(طبق قانون اساسی مشروطه!)بهمه پرسی مردم گذاشته شود با اینکه پیشنویس بتصویب علمای قم و امضای آقای خمینی هم رسیده بود!!. ولی چون فرصت سه ماهه ایکه وی برای انجام همه پرسی معین کرده بود با انجام انتخابات مجلس مؤسسان و بررسی پیشنویس امکان پذیر نبود آقای بازرگان پذیرفت که بررسی توسط مجلسی بنام خبرگان که اعضاء آنرا شورای انقلاب تعیین میکرد انجام گیرد . این بزرگترین اشتباه سیاسی آقای بازرگان بود زیرا فقها اکثریت کرسیهای خبرگان را اشغال کرده اصولی چون اصل "ولایت فقیه" و مشروط شدن هر قانونی بعدم تباین با مبانی اسلام (بتشخیص فقهای شورای نگهبان) به پیشنویس افزودند وبدین ترتیب معجونی تهیه شد که برخی مواد آن گویای اصول مردمسالاری بود و موادی دیگرنمودار ولایت فقیه وتسلط فقها! همه گروههای انقلابی چه ملی چه مذهبی، چه راست چه چپ ، چه سنتی و چه متجدد همگی از هول حلیم در دیگ افتادند و مردم بیخبر و مقلد هم با بیش از رای مثبت نود درصدی خود چنین قانون اساسیی را رسمیت بخشیدند.

من کاملا بیاد دارم که در واشنگتون برای رای دادن بقانون اساسی با نماینده جمهوری اسلامی که دکترای علوم سیاسی را هم یدک میکشید و از ملی گرایان بود بحث مفصلی داشتیم و من هشدار میدادم که با"ولایت فقیه" فقها برحکومت تسلط مییابند و چگونه نهضت آزادی با آن موافقت نموده؟ او میگفت درسیاست همه"بده بستان"است. درینجا ماچیزهایی را گرفته ایم و آنها چیزهایی را! اما نظر من این بود که با تأیید ولایت فقیه شماهمه راداده اید ولذا من بدان رای نمیتوانم بدهم وندادم. من در همان ایام در مقاله ای در روزنامه محلی واشنگتون(ایران تایمز) نوشتم که " اطاعت از ولی فقیه که معصوم نیست شرک است" و نسخه ای از آنرا برای دوستی که معاون وزیر بود بتهران فرستادم و شنیدم که وی آنرا در نشستی مطرح کرده بود و آقای خمینی گفته بود که این ولایت چیزی مثل سرپرستی و کمک به یتیمان و بینوایانست ونه چیزی بیشتر!؟
اینک که پس از سی سال نتیجه این اشتباه و فریب ، آشکار شده و اکثریت مردم وحتی علمای دین قیافه منحوس دیکتاتوری وحشتناک ولی فقیه را می بینند،
چه خوب بود اگرفقها و از جمله فقهای مجلس خبرگان بخود می آمدند و رهبری راکه عدم مدیریت و فقدان عدالتش عملا او را منعزل نموده قانونا عزل میکردند و بیش از این شریک جرم وی نمیشدند.
چه خوب بود اگر فقها فقیه را نه بمعنای حوزوی آن بلکه بمعنای حقیقیش که "فردی فهمیده" است پذیرفته و رهبری فهیم را برای مدت محدودی (این لازمه جلوگیری از استبداد است) برمی گزیدند تا شاید بتواند اوضاع بهم ریخته کنونی را سروسامانی داده از تسلط هر چه بیشتر ک-جی-بی بر سپاه پاسداران و ایجاد حکومتی شبه استالینی پیشگیری کند.

انشاءالله تعالی


شهریور ماه 1388

نقائص حوزه های علمیه شیعه


ماه مبارک رمضان است، ماهی که قرآن بر محمد(ص) نازل شد و وی به پیامبری مبعوث گردید، ماه عبادت، نیایش، خودشناسی، هدایت و تقرب بسوی حقتعالی. با دلی پاک فرا رسیدن این ماه مبارک را بهمگی تبریک میگویم.
و اما موضوع مورد بحث - نتیجه آموزشهای حوزه های علمیه شیعه، تربیت فقهایی بوده است که اینک با نظریه "ولایت مطلقه فقیه" خود ایران و ایرانی را بخاک سیاه نشانده اند. نقائصی را که در حوزه های علمیه مکتب شیعه اینجانب مشاهده میکنم به امید اینکه تصحیح گردد با شما در میان میگذارم:
فقهای شیعه خود را نایب امام(معصوم) میدانند و انتظار دارند مردم دیدگاههای آنها از معارف اسلامی را بیچون و چرا و مقلدانه بپذیرند در حالیکه در قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان، اینچنین سفارش شده:

1- آیه36 از سوره الاسراء- "ولا تقف لیس لک به علم، ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا". بفارسی- پیروی مکن آنچه را که تو بدان دانشی نداری، همانا گوش و چشم و دل همگی از آن پرسیده میشوند. مسلما این آیه تقلید و پیروی بی چون وچرا را نهی میکند.
2- وظیفه علمای دین(فقها) در آیه 122 از سوره التوبة دقیقا ذکر شده: "..... فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون". بفارسی- ..... چرا نفراتی چند از هر فرقه در دین تفقه نمیکنند تا پس از بازگشت بمیان قومشان آنها را هشدار و انذار دهند شاید که (از گناهان) حذر کنند. بنابرین وظیفه علماتنها آگاه کردن و هشدار دادن بمردم ذکر شده نه مقلد کردن دیگران، نه حکومت برآنها، ونه اخذ وجوه شرعی چون خمس، زکات، سهم امام، صدقات، موقوفات و غیره. این وجوه باید توسط اولواالامر(زمامدار) وصول شده برای رفع حوائج مردم وکشوربمصرف برسد. مردم نجیب ایران هم اکنون دورقم مالیات میدهند یکی بدولت و دیگری به مراجع عظام! آیه 59 از سوره النساء که میگوید از خدا و رسولش فرمانبرید و از"اولی الامر منکم" نه"اولی الامر منی!" و نیز درآیه های 159 سوره ال عمران"....و شاورهم فی الامر...." و آیه 38 سوره الشوری "...وامرهم شوری بینهم...." مبین زمامداری از نوع مردمسالاری و انتخابی است نه انتصابی از طرف امام، پیامبر یا خدا.
3- آیه 84 از سوره 38(ص) میفرماید: "قال فالحق والحق اقول". بفارسی- فرمود سوگند بحق و حق را (تنها)من میگویم. از اینجااست که مسلمانان حقیقی سخن حق را تنها از قرآن و با دانش و بینش(عقل)خود می پذیرند نه از لقب خود ساخته نیابت امام زمان.
4- فقهای شیعه برای اینکه حقانیت خود را هرچه بیشتر جلوه دهند امامان(ع) را چون پیامبران معصوم میشمارند در حالیکه عصمت پیامبران در گرو قابلیت آنها در گرفتن پیام وحی است. وحی نبوت چنان جان آنها را مسخر میکند که اوامر الهی را سراپا گوش هوشند وسراپا تسلیم. عصمت پیامبر محدود به قضایایی است که بدو وحی میشود و بهمین دلیل است که وی نوشتن هرسخنی از خود را که از قرآن نباشد نهی میکرد. در قرآن محمد(ص) خاتم النبیین نامیده شده و وحی نبوت بوی ختم گردیده ولذا پس از وی کسی معصوم نخواهد بود و این گفته علی(ع) امام اول شیعیان است که "بمن وحی نمیشود و از خطا ایمن نیستم".

5- اینک که این نقائص بیان شد بجااست که فقها معنای حوزوی فقیه را بکناری نهند و معنای حقیقی و قرآنی آنرا که فهیم(بسیار فهمیده) است بپذیرند. عذر تقصیرات خودرا در پیشگاه ملت بخواهند و تنها بوظایف قرآنی خود که آموزش معارف اسلامی و هشدار بمؤمنان است بپردازند باشد که مورد عنایت و عفوباریتعالی قرار گیرند که

"ان الله هو التواب الرحیم"


شهریور ماه 1388
"ولایت فقیه" در اسلام نیست


نتیجه وحشتناک سی سال حکومت فقها را مردم ایران با پوست، گوشت و اسنخوان خود لمس میکنند. ولایت فقیهی که اصولا در اسلام نیست و فقهای قدرت طلب آن را از خود ساخته و پرداخته و بخورد مردم ناآگاه و مقلد خود داده اند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بولایت فقیه رسمیت بخشیده سند شرک ایرانیان است و تازمانی که جوانان ایران از ولایت فقیه تبری نجویند روز و روزگار بهتری نخواهند داشت.
همانطور که در اسماء الحسنی در باره الرحمن الرحیم گفته شده پروردگار عالم از طریق روح، زندگی پر از سعادت و خوشی و خرمی را برای انسان رقم میزند. ولی تجربیات ناجور، تعلیم و تربیت غلط و باورهای نادرستی که در ذهن جایگزین میشود جلو تأثیر نیکوی نیروی جاودانه روح انسانی را میگیرد و شخص را بسوی تباهی، نومیدی و پوچی سوق میدهد. شرک بزرگترین مانع رشد و تعالی انسان و رفاه و آسایش اوست و از اینرو است که قرآن آنرا بزرگترین گناه کبیره و "نابخشودنی" توصیف میکند. پذیرفتن "ولایت فقیه" و پیروی از فقهای طرفدار آن(که معصوم نیستند) نمونه بارزی از شرک است. چون به فقها وحی نمیشود و اینکه خود را نماینده یا منصوب خداوند بدانند دروغ و فریبی بیش نیست.
اینک که ملیونها جوان ایرانی ناخواسته بدین تفکر شرک آلود گرفتار آمده اند و چنین درشوربختی وسیهروزی دست وپا میزنند اگرمیخواهند به زندگی سعادتمندانه ای برسند باید طرز تفکر خود را تغییر دهند . بپذیرند که ولایت فقیه و تقلید علت العلل گرفتاریهای آنهااست. از باور خود بدورش بیندازند، و گفتار و شعار خودرا طبق آن تنظیم نمایند - پس از "الله اکبر"گفتن، شعار"ولایت فقیه نه"-"الله لاشریک له" سردهند. مطمئن باشند که اینکار سریعا باعث احساس آزادی، امیدواری، و آینده ای سبز وخرم میشود. این بهترین مقاومت مدنی است که میتواند حکومت ستمکار را بزانو درآورد.

انشاءالله


شهریور ماه 1388
راه رهایی از دشواریها

ولا تقف ما لیس لک به علم ..... (قرآن 15:36)
از آنچه بدان دانشی نداری پیروی و دنباله روی مکن (ترجمه فارسی)
ز گهواره تا گور دانش بجوی
توانا بود هرکه دانا بود
دانایان نخبگانند

مراجع تقلید و فقهای دست پرورده شان در امور کشورداری هیچگونه مزیتی بر دیگران ندارند و باید از برتری جویی پرهیز کنند. مشکلاتی که ایران در سی سال گذشته تجربه نموده و اینک بصورت جنبش سبز بدان واکنش نشان میدهد نتیجه بدآموزیهای مکتب شیعه است که مردم را مقلدوار پیرو مجتهدین و فقها بار آورده است. در حالیکه طبق آیه فوق، قرآن همه را به دانش اندوزی ترغیب نموده از پیروی جاهلانه پرهیز میدهد. تقلید و قلاده بر گردن وار پیروی دیگران کردن برای سگها و میمونهااست و قیمومیت تنها بدرد افراد صغیر و ابله میخورد. انسان بالغ و آگاه، آزاد است و با نیروی اراده و تقوا میتواند زندگی پر از صلح و صفایی داشته باشد.
بیاد دارم که چندی پیش در زادگاهم یزد با عده ای از معتقدین به "ولایت فقیه" بحث میکردیم. یکی از آنها که خیلی خودرا زیرک می پنداشت گفت:"خوب اگر من بیمار شوم به کی مراجعه میکنم؟ به دکتر، نه؟! پس در امور دینی هم باید به علمای دین رجوع کرد، مگر نه؟؟ او مراجعه و مشاوره را با تقلید و پیروی کورکورانه مخلوط کرده بود. این کاملا عقلانی است که در هر کاری به کارشناس آن مراجعه نموده نظرخواهی کنیم ولی اگر مثلا مهندسی گفت این خانه را با ستونهای پنبه ای بنا کنیم هیچ عقل سالمی آنرا می پذیرد وکورکورانه پیروی میکند؟ حال علمای دین هم اگر در امری نظری دارند اظهار کنند ولی اگر دیگران آنرا درست ندانستند نباید انگ بیدینی، ارتداد، کفر، شرک و .... بدانها زد و حتی فتوای مرگشان را صادر نمود. گفته آقایان که وحی منزل نیست. دیدگاهها و نظرات آنهااست که ممکن است درست یا نادرست باشد. مثلا همین نظریه ولایت فقیه که آقایان معتقدند فقها باید همه کاره مملکت باشند هیچ پایه عقلانی ندارد. فقها در امر زمامداری هیچ مزیتی بر دیگران ندارند و متأسفانه چون اکثریت آنها خودرا تافته ای جدا بافته و برتر از عوام (کالانعام)می پندارند دچار خود بزرگ بینی، خودپسندی، تسلط و ظلم وستم بر مردم میشوند همانطور که تجربه سی ساله جمهوری اسلامی گواه آنست. امر کشورمداری باید برپایه عقل جمعی و توسط دانایان و کارشناسان هر رشته انجام گیرد و بهترین روش زمامداری مردمسالاری با مدیریت نخبگان یعنی دانایان است.

اینک که گروهی از فقها و مراجع تقلید بعیوب نظام پی برده و علم مخالفت را در برابر ستمکاریهای حکومت برافراشته اند باید علنا اذعان کنند که فقها هیچگونه برتری در امر حکومت بر دیگران ندارند و "ولایت فقیه" تنها در مشورت دادن بمردم و یاری و یاوری آنها خلاصه میشود و اعلام شود که لغت "فقیه" در همه جای قانون اساسی بمعنای حقیقی آن یعنی شخص فهیم و دانا در رشته های مختلف امور کشوراست و نه فقهای حوزه های علمیه. اگر علمای دین و فقها، دین خود را بمردم خوب ادا کنند مردمی متدین به اسلام و متخلق بمکارم اخلاقی خواهیم داشت که با انتخاب آزاد خود حکومتی کاملا اسلامی بوجود خواهند آورد.
ناگفته نماند که دانشمندان دینی چون دانشمندان رشته های دیگر باید در دانشکده معارف اسلامی دانشگاه ها با ضوابط و برنامه های مشخصی تحصیل کرده سلسله مدارج علمی را تحت نظر استادان مربوطه طی نمایند. فارغ التحصیلان معارف دینی هرگاه ار حوزه معلوماتی خود تجاوز کنند باید تنبیه انظباتی شده ملزم به دیدن دوره تکمیلی و گذراندن امتحان مجدد گردند.

اینست راه صحیح و مسالمت آمیز تحولات وقایع ایران که میتواند با توجه جنبش سبز و به جلوداری آقای موسوی رئیس جمهور منتخب مردم عملی شود و انشاء الله که موفق باشید.


آبانماه 1388

مشروعیت بمعنای حقانیت (برحق بودن) نیست


نظام دیکتاتوری ولایت فقیه با مغلطه و جابجا کردن لغات میکوشد که مردم را فریب دهد . حقانیت (درستی) هر چیز مهم است و باید هدف زندگی باشد ونه مشروعیت . "حقانیت" با اوهام و خرافاتی که "مشروعیت" نام گرفته از زمین تا آسمان فرق دارد . حق فقط فرموده های الهی است(قرآن 38:84) ، روایات و احادیث که دستاویز شرعند اکثرا پندارها و گفتارهای پوچ افراد گمراهی است که در عرض 1000 سال دست بدست گشته و تنها اندکی از آنها که اوامر الهی را تشریح میکنند قابل توجهند . حقانیت هر اولوالامر(زمامدار) بسته به مقبولیت و انتخاب مردم است . اصطلاح مشروعیت باید برای همیشه از فرهنگ سیاسی ایران حذف شود . بفرموده قرآن :( 88:22، 50:45، 6:66، 6:107 و17:54) خدا به پیامبران و رسولانش هم اجازه سیطره (دیکتاتوری)، جبرو الزام (ولایت مطلقه) و حتی وکالت مردم را نداده چه برسد به افراد خودخواهی که خودرا نماینده و منصوب او قلمداد کنند و هر مزخرف و سخن نادرستی را برای باقیماندن در مسند قدرت بخورد مردم دهند . این آقایان بجای توجه بهشدارهای مکرر نیک اندیشان و استدعای توبه و بازگشت بدرگاه حقتعالی همچنان بر طبل "هل من مبارز" میکوبند و مشمول این آیه شده اند: "الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر".
ولی مردم باهوش ایران با در نظر داشتن "و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر" با پرهیز از خشونت و با متانت و شکیبایی مقاومت مدنی خود را تا حذف "ولایت فقیه و تغییر شورای نگهبان " در قانون اساسی ادامه میدهند و بزودی فرشته پیروزی را در آغوش خواهند گرفت . انشاءالله تعالی


آذرماه 1388
کیش ها و مذاهب گوناگون مظاهری از شرکند و با دین و آیین الهی در تضاد <



دین الهی که به هزاران (124000) پیغمبر در طول تاریخ بشر برای هدایت و راهبری مردم در زندگی نازل شده همگی از یک مبدأ و منبع است . ولی متولیان مذاهب مختلف چون مغها، خاخامها، کشیشان، آخوندها و .....هرکدام بسلیقه و ذوق خود و غالبا با کوتاه اندیشی و نادانی، و با برداشتهای گمراه کننده مردم را بتفرقه انداخته اند . تمام کتب آسمانی بجز قرآن در طول ایام دستخوش تغییر و تعبیرهای فراوانی شده اند بطوریکه بدشواری میتوان سره را از ناسره جدا کرد، بگذریم از اینکه مثلا زبانی که حضرت زرتشت(ع) سخن میگفت بکلی متروک شده و گاتها هم که شاید تنها بخشی از اوستا باشد که توسط زرتشت سروده شده ترجمه ای بیش نیست . یا تورات و انجیل که ساخته و پرداخته خاخام عزرا کاتب و یا حواریون حضرت عیسی بن مسیح(ع) است . خوشبختانه قرآن بدلیل اینکه حضرت محمد(ع)نوشتن هر سخنی از ایشانرا بجز قرآن قدغن نمود، حتی پس از حدود 300 سال که این دستور نادیده گرفته شد، روایات و احادیث بصورت جداگانه جمع آوری گردید و نص قرآن بصورت خالص باقیماند . ملیونها نسخه از قرآن که اینک در سراسر گیتی خوانده میشود عین همان قرآنیست که در زمان عثمان جمع آوری شد و هم اینک دو نسخه آن در کتابخانه های ترکیه و تاجیکستان موجود است
اشکال بزرگی که گریبانگیر ملل اسلامی شده اینست که بجای قرآن سخنان متولیان مذهبی را وحی منزل پنداشته هر گروهی با پندارهای خود سرخوشند و مذاهب دیگر اسلامی را قبول ندارند . جالب اینکه قرآن این پدیده را پیشاپیش پیش بینی کرده و لذا شدیدا آنرا منع نموده :
سورة الروم 32&30:31 ....ولاتکونوا من المشرکین - من الذین فرقوا دینهم و کانو شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون .ترجمه بفارسی: از مشرکان مباشید آنها که دین خودرا پاره پاره کرده گروه گروه میشوند و هر گروه بآنچه نزد خود اوست شادمانست .
و سورة التوبة 9:31 - اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح ابن مریم ، وما امروا الا لیعبدواالها واحدا لا اله الا هو، سبحانه عما یشرکون . ترجمه فارسی: علما و زاهدان را بجای خدا ارباب و پروردگار خود گرفتند و (نیز) مسیح پسر مریم را . در حالیکه امر شدند که جز خدای یگانه را پرستش نکنند، که جز او خدایی نیست، پاک و منزه است از آنچه شریک وی میگردانند

اینک که در جهان اینترنت میتوان با کلیک یک دکمه به قرآن و معانی، تفاسیر و ترجمه های مختلف آن دسترسی پیداکرد (برای نمونه و نمونه ) دیگرتقلید بی چون و چرا از متولیان مذهبی زیبنده نیست و هرکس بخواهد میتواند از سرچشمه زلال وحی الهی سیراب شود . متولیان مذهبی و مقلدین تنبل آنها جوانان جویای حق را میترسانند که مبادا خود مستقیما بقرآن مراجعه کنید که اشتباه میفهمید و گمراه میشوید! زهی خودخواهی و دکانداری از سوی متولیان! و زهی سستی و نابخردی از سوی مقلدین! حقتعالی میفرماید:
سورة القمر 54:17 - ولقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر؟ بفارسی: و هرآینه ما قرآنرا بسیار آسان نمودیم برای پندگرفتن و بیدار شدن، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
و سورة ص 38:87 - ان هو الا ذکر للعالمین . بفارسی: این (قرآن) نیست مگر پند و بیدار باش مر جهانیان را .

خداوند الرحمن الرحیم بهمه انسانهای بالغ و عاقل، دل و مغزی توانمند برای پذیرش حق مرحمت فرموده، ولی در ضمن بوی نعمت اختیار را هم داده تا تقوی پیشه کند و یا فاجر شود ( فالهمها فجورها و تقویها)، شکر نعمت گزارد و یا کفران نعمت کند (انا هدیناه السبیل، اما شاکرا و اما کفورا)،راه مستقیم بجوید ویا گمراه شود، و راه مستقیم راه پیامبرانست ( سورة الانعام 6:153 - و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه، ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله، ذالکم وصیکم به لعلکم تتقون). و پذیرفتن راههای متفرقه دیگر همه گمراهی است . صدق الله العلی العظیم



آذرماه 1388

ستمکاریهای وحشیانه متولیان مذهبی در ایران
تجربه تاریخی و هشدار پیامبران


سی سال است که متولیان مذهبی با عنوان ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران وحشیانه بجان و مال و ناموس مردم تجاوز میکنند . نه از جمهوری که بمعنای اینست که مردم بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکمند(اصل 56 قانون اساسی ایران) یا بعبارت دیگر "مردمسالاری" اثری مانده و نه از اسلام که بمعنای تسلیم به اوامر الهی و سفارشهای قرآن است نشانه ای دیده میشود . و چه جالب است که قرآن، 1400 سال قبل چنین پیشامدی را پیش بینی نموده و در باره آن بمردم هشدار داده است (البته در قالب متولیان کلیمیان و مسیحیان): ا
سوره توبه آیه 34 (9:34) - "یا ایهاالذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله. والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم". بفارسی : ای کسانیکه ایمان آورده اید همانا بسیاری از علمای دین و راهب(ه)ها همانا مال مردم خورند با کارهای پوچ و آنها را از راه خدا باز میدارند. کسانیکه زر و سیم انبار میکنند و در راه خدا انفاق نمی نمایند، پس آنها را به عذاب و گرفتاری دردناکی مژده بده . میبینید وصف احبار و رهبان تا چه اندازه با وضع آقا زاده ها و روحانیون کنونی جور در میآید! و نیز میفرماید:ا
سوره توبه آیه 30(9:30) - "اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله والمسیح ابن مریم، وما امروا الا لیعبدوا الها واحدا، لا اله الا هو، سبحانه عما یشرکون" . بفارسی: بجز خدا، علما و زاهدان خودرا پروردگار خود گرفتند و نیز مسیح ابن مریم را . درحالیکه مأمور بودند که جز ایزد یکتا راعبادت نکنند،(که) جز او خدایی نیست . او پاک و منزه است از آنچه شریک میگیرند. جالبتر ازین آیات، سخنان حضرت مسیح ابن مریم(ع) در باره کاتبان و فریسیان یهود(که همان احبار و رهبان هستند) است که در انجیل متی بخش 23 آمده است:ا
"کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند و احکام اورا تفسیر میکنند . پس آنچه بشما تعلیم میدهند بجا آورید اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید . زیرا هرگز به تعالیمی که میدهند خود عمل نمیکنند(واعظ غیر متعظ). ایشان احکام دینی را همچون بارهای سنگینی بر دوش شما میگزارند اما خودشان حاضر نیستند آنها را بجا آورند. هرکار میکنند برای تظاهر است ، دعاها و آیة های آسمانی را مینویسند و ببازوهایشان می بندند و دامن عبایشان را عمدا درازتر میدوزند تا جلب توجه کنند و مردم آنانرا در مهمانیهایشان در صدر مجلس بنشانند و به آنها استاد بگویند
وای بحال شما ای کاتبان و فریسیان! چقدر ریاکارید . نه میگزارید مردم بملکوت خدا وارد شوند و نه خود وارد میشوید . نماز خودرا عمدا طولانی میکنید که مردم شمارا دیندار بدانند ولی دور از چشم دیگران اموال بیوه زنان بیچاره را میخورید
وای بر شما دوروها! همه جا را زیرپا میگزارید تا شخصی را پیدا کنید که مرید شما شود(تقلید) و وقتی موفق شدید اورا دوبرابر بدتر از خودتان سزاوار جهنم میسازید.
وای بحال شما کاتبان و فریسیان ریاکار! شما حتی ده/یک محصول نعنا، شوید و زیره باغچه را زکات میدهید امااز طرف دیگر مهمترین احکام خدا را که نیکویی، گذشت و صداقت است فراموش میکنید . شما ده/یک را باید بدهید اما احکام مهمتر خدا را فراموش مکنید ای عصاکشان کور. شما پشه را از صافی میگذرانید و شتر را می بلعید.
وای بحال شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار! شما بیرون ظرف را آنقدر تمیز میکنید که میدرخشد ولی داخل ظرف از کثافت ظلم و طمع پراست . ای فریسیان کور، اول داخل ظرف را تمیز کنید که بیرون ظرف هم پاک شود
وای بحال شما کاتبان و فریسیان! شما مانند قبرهای سفید شده ای هستید که ظاهری زیبا دارند اما داخل آن پر است از استخوانهای پوسیده مردگان و کثافات . شما میکوشید خود را دیندار جلوه دهید ولی زیر عبای مقدستان دلهایی دارید پر از ریاکاری و گناه . ای مارهای خوش خط و خال چگونه میتوانید از مجازات جهنم جان سالم بدر برید؟؟
شگفت آوراست که تا چه اندازه این خصوصیات را در اکثر روحانیون ما دیده میشود
حال میتوان پرسید که چگونه از این وضع ناگوار رهایی یابیم؟ راه رهایی، بازگشت به حکومت "جمهوری" و "اسلامی" بمعنای حقیقی آنست . جمهوری همان مردمسالاری است که اصل 56 قانون اساسی میگوید و اسلامی بودن آنگاه میسر و عملی میشود که مردم ابتدا قرآن را بیاموزند و سپس بسفارشهای آن گردن نهند. برای آموزش قرآن (بجای آنهمه روایات و احادیث مخدوش) حوزه های دینی بهتر است بصورت دانشکده باشند و همانند رشته های دیگر علمی تحت دیسیپلین و کنترل درآیند. آنگاه فارغ التحصیلان دانشکده حقوق و معارف دینی عهده دار آموزش تعلیمات دینی و کمکهای اخلاقی در مدرسه و مسجد، و پیاده کردن عدل و داد در جامعه خواهند بود . بدیهی است این دانشکده و کل دانشگاه باید مستقل از دخالتهای دولت باشد و وزیر علوم باید با پیشنهاد شوراهای دانشگاهها انتخاب گردد
اینک که جنبش سبز (راه سبز امید) با پیشنهاد آقای موسوی رئیس جمهورمنتخب مردم فعالیت خود را آغاز کرده باید با پیروی از ایشان، بقانون اساسی (بجز اصول مربوط بولایت فقها) پایبندی نشان داد و پس از پیروزی، با بازنگری قانون اساسی اصول موجد دیکتاتوری را اصلاح نمود. انشاء الله


اسفندماه 1388

پوچی تئوری ولایت فقیه


تئوری "ولایت فقیه" ، و همچنین "تقلید" و "تقیه" از مقولات پوچ و باطلی است که توسط برخی از علمای حوزه ها اظهار شده است . دلیل بطلان آنها عدم تطایق با آموزه های قرآنی است:ا
1- سوره توبه آیه 71(9:71): والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف ....ا
بفارسی: مردان و زنان مؤمن اولیاء یکدیگرند،(همدیگر را) به شناخت دعوت میکنند و .....ا
سوره بقره 2:257 - الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور
بفارسی: تنها خدا ولی کسانیست که ایمان دارند، آنهارا از تاریکی بسوی روشنایی میبرد
سوره انعام 6:14 : قل اغیرالله اتخذ ولیا؟ فاطرالسماوات و الارض
بفارسی: آیا بجز خدا ولیی میگیرید؟ خدایی که پدیدآورنده آسمانها و زمین است
این سه آیه نمونه ای است که صریحا اعلام میکند که مؤمنین ولی یکدیگرند و خداوند(نه هیچکس دیگری) ولی آنهااست
ا2- سوره اسراء 17:36: ولا تقف مالیس لک به علم، ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان منه مسئولا
بفارسی : وهرآنچه بدان وقوف و آگاهی و دانش نداری پیروی و دنباله گیری مکن، هرآینه گوش، چشم و مرکز خردورزی، همگی درباره آن سئوال و پرسیده میشوند. این آیه صریحا تقلید را نهی میکند ولی بگفته آقایان "تقلید" از اصول فقه شیعه هست و مقلدین در کلیه امور زندگی می باید از فتوای آنها موبمو پیروی کنند و اگر قبلا اقلا اختیار داشتند که مرجع تقلید خودرا بنحوی عوض کنند حالا دیگر امر "ولی مطلقه فقیه" فصل الخطاب است و مجتهدین دیگر و حتی مراجع تقلید هم باید آنرا بی چون وچرا بپذیرند!؟
ا3- سوره آل عمران 3:102: یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون
بفارسی: آهای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا پروا کنید آنگونه که سزاوار اوست و نمیرید مگر اینکه مسلم (تسلیم برضای وی) باشید
سوره حجرات 13: 49: یا ایهاالناس ..... ان اکرمکم عندالله اتقاکم
بفارسی: آهای مردم ..... همانا کریمترین(بزرگوارترین) شما نزد خدا باتقوی ترین شما است بزرگترین خیانت فقهای شیعه استفاده از مقوله "تقیه" است که ببهانه ترس از دستگاه قدرت، خود و پیروان خود را از جهاد و کوشش برای رفع ظلم و ستم معاف می نمایند و آشگارا با سکوت خود ستمکاران را جری تر میکنند. در حال حاضر هم تعداد انگشت شماری از آنها چون مرحوم منتظری توانستند سکوت خود را بشکنند و ستمکاریهای حکومت اسلامی را برملأ نمایند. "تقوی" الهی درست بر ضد چنین"تقیه" ایست بدینمعنی که مؤمنین متقی برای پاسداری از ارزشهای دینی هیچگاه از هیچ چیز و هیچکس ترس و واهمه ای ندارند.ا

افکار آقای خمینی و باور وی بر اینکه با نظارت و حکومت فقها امکان پياده کردن دین اسلام و قبولاندن احکام آن بمردم ميسر میشود کاملا پوچ و بی پایه است. پذیرش دین مقوله اي قلبی و "دلپذير" است و با تحکم و اجبار سروکاری ندارد. پیامبران هم همگی با رحمت، محبت و رئوفت مأمور به ابلاغ سفارشهای الهی بوده اند.
سوره بقره 2:256 لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی
بفارسی: در دین اکراه و اجباری نیست، هرآینه فرق شکوفایی از خودپرستی آشکار گردید. تنها با تبیين و آشکارکردن رشدو شکوفایی است که مردم بسرمنزل مقصود میرسند. متأسفانه پس از انقلاب ، بدلیل ستمشاهي و ظلم بیحد و حصر محمد رضا شاه، مردم جان بلب رسیده و پر از شور و هیجان انقلابي ، بهنگام تصویب قانون اساسی در باره اصل "ولایت فقیه" تفکر و تدبر لازم را نکردند و خود و فرزندان خود را دچار بيش از سی سال دیکتاتوری "نعلین"(بجای چکمه) نمودند اینک دیگر پوچی و زیانمندی بیش از حد "ولایت مطلقه فقیه" بر همه آشکار شده ، جوانان ايران برآنند که این وضع اسفبار را تغییر دهند.آنها با چشم خود می بینند و با گوش خود می شنوند و با فؤاد خود درمییابند که کارگزاران نالایق حکومتی چگونه زندگی را بر آنها تنگ کرده و با چه شيوه های ابلهانه ای به دروغ و گزافه گویی، پنهانکاري و نیرنگ بازی، و تجاوز و ددمنشی دست یازیده اند. این حاکمان سفيه در حالیکه دین مبین اسلام و آموزشهای نیکو و اخلاقی قرآن را دستاویزخود برای اینهمه ندانم کاری و خودبزرگ بینی قرار داده اند، جوانان جویای آزادی، استقلال و مردمسالاري را نوکر اجانب مینامند و نیک اندیشان فرهیخته ای چون آقایان موسوی و خاتمی را مردود شدگان تلقی میکنند! رهبری که در اثر ترس و دلهره و گزارشهای ضد و نقیض اطرافیان کاملا سر در گم شده و ذهنیات مغشوشش اجازه خردورزی را از او گرفته می پندارد که چون حضرت نوح پیامبر اولواالامر(ع)، ناخدایی کشتی نجات ايران و اسلام! را بعهده دارد و دگراندیشان را از کشتی پیاده شدگان! اعلام میکند. زهي سفاهت و خود بزرگ بینی!، زهی گمراهی و گرفتاری!ا

فقهای دستگاه حاکمه که هنوز هم خود را زمامداران برتر می پندارند و نسل جوان را بی تجربه مینامند تا دیر نشده بخود آیند. ولایت فقها بزودی یا توسط ديکتاتوری استالینی بکناری زده میشود و کشور برای چند سال دیگر بقهقرا میرود و یا با پیروزی مردمسالاری و دموکراسی مردم بحق خود میرسند و علمای حوزه را سرجای خود خواهند نشاند. همانطور که آقای موسوی ميگوید آقایان فقهای حکومتی بهتر است رفتن خود را بصورت تدریجی و پله پله ای، خود انجام دهند و مردم را درگیر و گرفتار یک دیکتاتوری خشن تر و يا انقلابي دیگر ننمایند


اردیبهشت ماه 1389

اگر بجای آقای موسوی بودم



1- اگر بجای آقای موسوی بودم امید هواخواهان "راه سبز امید" را پر امید تر میکردم
2- اگر بجای آقای موسوی بودم احترام رأی ملیونها نفر را بیشتر نگهمیداشتم و کس دیگری را جز خود، رئیس جمهور نمیدانستم
3- و بجای دعوت از دولت "مستقر!" برای اصلاح وضع مردم، از رهبر حکومت میخواستم که رأی میلیونها ایرانی را پاس دارد و به تخلف خود اقرار نماید
4- بجای پذیرفتن قانون اساسی فعلی و اعلام پایبندی بدان، در حالیکه حکومتیان همه اصول قانون، اخلاق و دین و آئین را زیر پا میگزارند، آشکارا میگفتم که قوانینی که مورد سوء استفاده قرار گرفته و باعث پیدایش دیکتاتوری شده باید تغییر یابند، همه مدیران ارشد حکومت باید بطور دوره ای انتخاب شوند، و فقها (یا هر گروه دیگری) در امر حکومت هیچ برتری و مزیتی بر سایرین ندارند
5- اگر بجای آقای موسوی بودم آشکارا میگفتم که بهترین روش کشورداری، مردمسالاری یا دموکراسی است و مردم حق دارند که در باره آینده خود تصمیم بگیرند، بدون اینکه مجبور به تقلید از کارگزاران دستگاه مذهبی باشند
6- اگر بجای آقای موسوی بودم مردم را به "مقاومت مدنی" تا پذیرفته شدن اصول دموکراسی از طرف حکومت وبویژه رهبری تشویق میکردم و فرق میان "اولوا الامر" و "ولی فقیه" را برای آنها بیان مینمودم
7- اگر بجای آقای موسوی بودم برای مردم توضیح میدادم که دینم اسلام - دین توحید و یکتاپرستی است و مذاهب مختلف دکانی برای ایجاد تفرقه، رابطه مرید-مرادی و مقلد-مفتی گری شده
8- اگر بجای آقای موسوی بودم مردم را آگاه میکردم که اخلاق، ادب و فرهنگ ایرانیان نتیجه سخنان گهربار ادبای مااست ونه فقهای بی فرهنگ وادب
9- اگر بجای آقای موسوی بودم بجای انتظار بیجا و با درخواستهای مکرر برای آزادی زندانیان سیاسی و رسیدگی دولت به درخواستهای مردم، برنامه های "راه سبز امید" را زمانبندی شده اعلام میکردم. مثلا میگفتم زندانیان سیاسی را حد اکثر تا یکماه دیگر آزاد کنید وگرنه مردم اقدام خواهند کرد
10- و بجای اظهار همدردی با خانواده زندانیان ، خود و خانواده، خانواده زندانیان، و همه زنان و مردان هواخواه آزادی زندانیان در تهران و شهرستانها را آماده میکردم تا در صورت عدم آزادی آنها در زمان تعیین شده، همگی خود را زندانی سیاسی اعلام کرده بسوی زندان اوین (بخوانید قلعه باستیل) سرازیر شویم تا دستگیرمان کنند و یا وارد زندان شده زندانیان را آزاد نماییم


شهریور ماه 1389

کدام درست است ولایت فقیه یا ولایت جمهور مردم؟



3:61 - فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
بفارسی:پس لعنت‏ خدا را بر دروغگويان قرار دهيم

17:81 - وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
بفارسی: و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است

9:71 - وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ
بفارسی: مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند


تز"ولایت فقیه" در برابر تز "ولایت جمهور مردم" در حال فرو پاشی است و این اراده باریتعالی است. ولایت فقیهی که پس از سی سال دروغ و فریبکاری باعث برپایی "لات سالاری" شده و ایت الله آن از اسلامی میگوید که در آن دروغ گفتن در موارد ضروری واجب شمرده میشود!، امری باطل و رفتنی است. این نمایندگان دروغین خدا دیگر امیدی به ادامه ستمگری خود ندارند و لذا با عبارات دهن پرکن و فریبنده ای چون " ایجاد وحدت ، دلجویی از کنار رفتگان نظام(بخوانید فتنه گران!)، و خطر جنگ " می پندارند باز هم میتوانند مردم را فریب دهند. ولایت فقیه رفتنی است و ولایت جمهور مردم جایگزین آن خواهد شد
ولایت بمعنی دوستی همراه با پشتیبانی و همدردی و سرپرستی است و این ویژه اللّهِ ومؤمنین به اوست - باورمندان به یکتای بیهمتا. در اداره کشور "مردمسالاری" نمودار آشکار این ولایت جمهور مردم است. در مردمسالاری امور کشور با همکاری سه قوه مستقل مقننه، مجریه و قضائیه انجام میگیرد

1- قانونگزاری و نظارت بر اجرای درست آن وظیفه نمایندگان مجلس است که بصورت دوره ای چهارساله ماگزیمم دو دوره، برگزیده میشوند
2- رئیس قوه مجریه میتواند برگزیده مجلس باشد و یا با رأی همگانی انتخاب شود برای دوره ای شش ساله و ماگزیمم دو دوره. رئیس قوه مجریه مسئول اجرای قوانین مصوبه نمایندگان مردم است و برای تقسیم کاری اداره کشور وزرایی را انتخاب میکند که مورد تأیید نمایندگان باشد
3- قوه قضائیه یا دادگستری وظیفه دادرسی میان افراد مردم، بررسی و اظهار نظر در اختلافات دو قوه دیگر، و تفسیر قانون اساسی را بعهده دارد. شورای عالی دادرسی از 12 تن نیکوکاران عادل تشکیل میشود. آنها میتوانند با رای همگانی برگزیده شوند و یا با پیشنهاد رئیس قوه مجریه و تأیید 3/4 نمایندگان منصوب گردند. دوره خدمت آنها 12 سال و برای یکبار قابل تمدید است
توجه - دوره ای بودن خدمت اعضاء سه قوه ضروری است تا از پیدایش دیکتاتوری پیشگیری شود

سپاس و ستایش پروردگار جهانیان رااست که مردمی یکتاپرست و خردمند در ایران جایگزین نمود تا راه "راستی و درستی" در پیش گیرند و الگویی برای دیگران گردند. انشاء الله





مهر ماه 1389

دروغگویی و رابطه آن با بی اعتمادی ملی



45:7 - ویل لکل افاک اثیم
بفارسی: وای بر همه دروغگویان گناهکار

دروغ، مکر و حیله، ونیرنگ و فریب پدیده ای است که در برخی حیوانات هم، برای دفع ضرر و جلب منفعت دیده میشود. در انسان، کودکان از چهار سالگی ببعد بتدریج این پدیده را آموخته و در مواقع مختلف برای فرار از کیفر و یا دریافت پاداش بکار میبرند. ولی بزرگسالان درمییابند که در زندگی اجتماعی، راستگویی واعتماد بیکدیگر از پایه های استوار روابط میان افراد است و لذا عموما از دروغ پرهیز مینمایند. شیوع دروغ در هر جامعه یا کشوری دیر یا زود به عدم اعتماد ملی و فروپاشی اجتماعی منجر میشود. ولذا دروغ هم از نظر دین گناه شمرده شده و هم از نظر قانون جرم محسوب میگردد. انواع دروغ برحسب شدت بدبودن بشرح زیرند:ء
1- بهتان : بهتان دروغی است که با نسبت دادن جرم و جنایتی به دیگران همراه است و در قوانین جزایی قابل پیگیری و مجازات است
2- مکر و حیله یا نیرنگ و فریب دروغی است که برای جلب نظر دیگران و سوء استفاده از آنها انجام میگیرد. شیفتگان زر و زور هستند که عموما به تزویر متوسل میشوند
3- گواهی دروغ: در دادگاه یا موارد دیگری که شهادت فردی مطلع به موضوع دعوا خواسته میشود ( معمولا با سوگند) دروغ گفتن ویا حقیقت را از قلم انداختن جرم بزرگی محسوب میشود
4- دروغ مصلحتی: بمواردی گفته میشود که دروغگو بزعم خود مصلحت دیگران یا جامعه را در نظر میگیرد. این نوع دروغ را برخی بد نمیدانند در حالیکه هیچ مصلحتی بالاتر از راستی و درستی وجود ندارد
5- تقیه: اصطلاحی مذهبی است و بمعنی دروغ گفتن در مواردی است که راستگویی ممکن است جان، یامال و ناموس دروغگو را بخطر بیندازد. متولیان مذهبی از تقیه بسیار استفاده میکنند و معمولا در برابر زور و دیکتاتوری بدین بهانه کوتاه میآیند
6- دروغ عادتی: بسیاری از مردم دروغهای ایام کودکی را در بزرگسالی بصورت عادت ادامه میدهند و حتی برای باوراندن بطرف مقابل مرتب سوگند هم میخورند و اصلا بزشتی کار خود واقف نیستند
7- غلو، چاپلوسی، وتعارف: که بعنوان خوش آمدگویی، خصوصیات طرف مقابل را بزرگنمایی میکنند و یا زشتیهای او را زیبا جلوه میدهند. حد بالای این دروغگویی ذوب شدن در مراد خود و گاهی بالابردن او بمقام خدایی و معصومیت است
8- ریاکاری: ویژه مذهبیون است که میخواهند کارهای بنظر خود نیک را بدیگران مفتخرا، نشان دهند وبرتری خود را ثابت کنند
9- چاخان کردن، قمپز زدن، شیادی و شارلاتانی دروغهایی است که شخص تواناییهای خودرا بزرگنمایی میکند تا مورد توجه دیگران قرار گیرد و احیانا از آنها سوء استفاده مالی کند
10- گوشه کنایه، شوخی و تمسخر، سخن چینی و عیبجویی همگی از قماش دروغگویی است و پسندیده نیست

حال آقای خامنه ای که از کاهش اعتماد ملی گله دارند شاید متوجه بشوند که انواع دروغهای فوق را که خود و همراهانشان روزانه مصرف میکنند و بکل جامعه هم سرایت نموده دلیل عدم وجود اعتماد ملی است و برای رفع آن نخست باید خودشان توبه کنند.
1-اگر میگویند همه رعایت قانون را بکنند ولی خود قانون شکنی کرده اند و عذرخواهی نمیکنند این دروغ است. همه میدانند که پس از رای گیری انتخابات، ابتدا شورای نگهبان طبق قانون موظف است شکایات وارده را بررسی کند وپس از تأیید و اعلام درستی انتخابات ریاست جمهور، ولی فقیه میتواند آنرا امضا کند (یا نکند).حال همه این پرسش را دارند که پارسال چرا ولی فقیه پیش از انجام مراحل قانونی، احمدی نژاد را رئیس جمهور منتخب اعلام کردند وچرااین قانون شکنی آشکار را هنوز هم اذعان نمیکنند؟
2- اگر مکررا بمخالفین خود تهمت و بهتان نوکری و همکاری با بیگانگان رابر زبان میآورید این قانون شکنی نیست که پیش از ثابت شدن جرمی در دادگاه، شخص اول کشور بیگناهانی را اینچنین ملعبه خودخواهیهای خود قرار میدهد؟
3- اگر شما و پیروانتان هر روز انسانهایی را سگ، موریانه، بزغاله، خس و خاشاک و غیره مینامید آیا این درست است؟ یا اینکه خود را همطراز معصوم و پیامبر و نماینده خدا بر میشمارید این دروغ بستن بخدا نیست؟


حقا که شما مصداق آیه فوقید، وای و صد وای برشما


فارسی
Pr home next
English click
Akhavan Home Page